وقوع یافتن

معنی کلمه وقوع یافتن در لغت نامه دهخدا

وقوع یافتن. [ وُ ت َ ] ( مص مرکب ) حادث شدن. اتفاق افتادن : ذکر اموری که در اثنای حالات گذشته وقوع یافت. ( ظفرنامه یزدی چ امیرکبیر ج 3 ص 368 ).

معنی کلمه وقوع یافتن در فرهنگ فارسی

(مصدر ) حادث شدن اتفاق افتادن : (( ذکر اموری که در اثنای حالات گذشته وقوع یافت . ) )

جملاتی از کاربرد کلمه وقوع یافتن

در تاریخ بیست‌ویکم ماه مه «ابو محمد عدنانی»، سخنگوی داعش در شبکهٔ اجتماعی توئیتر نوشت: «مهیا شوید، آماده باشید!»، طولی نکشید که بمبگذاری‌های منچستر و لندن به وقوع پیوست. با پایان یافتن حملات پایتخت انگلستان این گروه موفقیت خود را در شبکه‌های اجتماعی جشن گرفت و در یک توئیت دیگر اعلام کرد: «رمضان ماه فتح و جهاد است.» و حمله به ایران صورت گرفت. چند روز پس از انتشار این پیام، با پایان یافتن این حملات در ظهر همان روز داعش بار دیگر از طریق شبکه‌های اجتماعی حضور خود را نشان داد و با انتشار بیانیه‌ای مسئولیت این حملات را پذیرفت.
رازها بی‌پرده شد ای بی‌خبر چشمی بمال جز وقوع آینه تقدیر نتوان یافتن
پس از وقوع چند قتل آشکار تقریباً تمامی افراد خارجی کشور را ترک کردند؛ در واقع مهاجرت‌های شهروندان الجزایری به دیگر کشورها (که اغلب به صورت غیرقانونی صورت می‌گرفت) نیز افزایش چشمگیری پیدا کرد؛ چرا که مردم در صدد یافتن راهی برای گریز از این وضعیت نامناسب حاکم بر کشورشان بودند. در عین حال، تعداد روادیدهایی که دیگر کشورها به شهروندان الجزایری می‌دادند به شدت روبه کاهش نهاد.