ور و ور کردن

معنی کلمه ور و ور کردن در لغت نامه دهخدا

ور و ور کردن. [ وِ رُ وِ ک َ دَ ]( مص مرکب ) پرحرفی کردن. سخنان پوچ و بیهوده گفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه ور و ور کردن

برادر مرا به زارى كشتيد، مادرتان به عزايتان بنشيند، كيفر شما آتش شعله ور و برافروخته دوزخ است ، خونهاى پاكى را به زمين ريختيد كه خداوند براى آنها حرمتقائل بو، و نيز قرآن كريم و رسول خدا محمد مصطفى ، هان كه شما را به آتش دوزخبشارت مى دهم كه شما فردا بدون ترديد در ژرفاى جهنم به عذاب ابدى گرفتارخواهيد بود، من ، پيش از مرگ و در زمان حيات خود بر (مظلوميت ) برادرم مى گريم ، بركسى كه بعد از رسول خدا از بهترينها بود، (آنهم گريستنى ) با قطرات اشك فراوانكه (مدام ) بر صفحه صورتم مى غلطد و هرگز خشك نگردد. راوى گويد: پس از آن روز،ديگر هيچكس زن و مرد بسيارى را چون آن روز، گريان نديده است . (728)
آرى !تنها با مراجعه به فطرت خويش بينديشيد كه چه احساسى نسبت بدو داريد؟ آيا با نگرش بر فاجعه كربلا، دل شعله ور و قطرات اشك بدون اختيار بر گونه ها جارى مى گردد يا نه ؟
حیفم آمد که ازان گنج نهان نشوم بهره ور و بهره فشان