واپس گذاشتن

معنی کلمه واپس گذاشتن در لغت نامه دهخدا

واپس گذاشتن. [ پ َ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب )به عقب انداختن. به تأخیر افکندن : وظیفه آن است که ما دو ماه واپس گذاریم... پس دو ماه واپس گذاشتند تا روز اول ماه خرداد. ( تاریخ قم ص 146 ).

جملاتی از کاربرد کلمه واپس گذاشتن

در واپسین سال‌های پادشاهی ملکشاه میان او و خواجه اختلافاتی پیشامد که سرانجام به کنار گذاشتن او از وزیری و سپس ترور مشکوک خواجه‌نظام‌الملک انجامید. وی در ۱۲ رمضان ۴۸۵ ه ق هنگامی که با اردوی شاهی از اصفهان به بغداد می‌رفت در نزدیکی صحنه در کرمانشاه به دست کسی که رخت صوفیان را پوشیده بود با ضرب کارد بر سینه و رگش زخمی شد و یک روز پس از آن درگذشت. کشتن او را در آن زمان به اسماعیلیان پیوند دادند. سی و پنج روز بعد در ۱۵ شوال پس از مرگ او ملکشاه نیز درگذشت و برپایه برخی حدسهای تاریخنویسان به دست هواخواهان خواجه بدو زهر خورانده شده بود.
در واپسین سال‌های پادشاهی ملکشاه، میان او و خواجه اختلافاتی پیش آمد که سرانجام به کنار گذاشتن او از وزیری و سپس ترورش توسط اسماعیلیان الموت انجامید.