واقعه طلب

معنی کلمه واقعه طلب در لغت نامه دهخدا

واقعه طلب. [ ق ِ ع َ / ع ِ طَ ل َ ] ( نف مرکب ) مفسد. || جنگجو. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || شورش طلب. فتنه جو. شرطلب. فتنه انگیز. گردنکش. سرکش. یاغی. طاغی. ( ناظم الاطباء ). || خاین. ( ناظم الاطباء ) : مردم کوته اندیش واقعه طلبی بر او جمع شدند. ( تاریخ شاهی احمد یادگار ص 342 ). || خاین. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه واقعه طلب در فرهنگ عمید

شورش طلب، فتنه جو، ماجراجو.

معنی کلمه واقعه طلب در فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱- آنکه طالب حوادث و ماجراهاست فتنه جو شر طلب مفسد :(( مردم کوته اندیش واقعه طلبی براو جمع شدند . ) ) ۲ - جنگجو .
مفسد . یا جنگجو

جملاتی از کاربرد کلمه واقعه طلب

اين امور و هزاران نظاير آن بود كه گروهى را به يارى پسر ابوطالب وامى داشت . وتا سرحد عشق و جانبازى روحشان را مدد مى رساند. علاوه بر اين ، سفارشهاى پيامبر(ص) بود. از اينها كه بگذريم صحنه فراموش ناشدنى غدير بود كه براى اين دسته ازمسلمين ، كه همه كارهاى خود را با دستورات پيامبر تطبيق مى كردند، وظيفه سنگين ديگرىبه وجود مى آورد. چه ، آنان از واقعه غدير به خوبى فهميدند كه بايد با على (ع )چنان باشند كه با پيغمبراكرم بودند؛ و اگر اعتقاد داشتند كه پيغمبر مولاى آنان بوده ،اينك على مولايشان است . از اين رو بود كه تلاطم امواج غدير، پيوسته در افكار آناناثر مى گذاشت و خاطرات پر شور اصلاح طلبان را برمى انگيخت .

درباره ممنوعيت تحصيل و قد غن بودن طلب علم و درس خواندن در ايران پيش از اسلام كهاشاره كرديم بهترين شاهد واقعه اى است دردناك كه حكيم (ابوالقاسم فردوسى ) در(شاهنامه ) نقل كرده است .