هپاتیک ها
معنی کلمه هپاتیک ها در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه هپاتیک ها
علم بافتشناسی که به مطالعه کالبدشناسی میکروسکوپی میپردازد، دو نوع سلول کبدی را به ما نشان دادهاست: سلولهای پارانشیمی و سلولهای غیر-پارانشیمی. حدود ۷۰–۸۵٪ از حجم کبد توسط هپاتوسیتهای پارانشیمی اشغال شدهاست. سلولهای غیر پارانشیم حدود ۴۰٪ از کل سلولهای کبدی را تشکیل میدهند، در حالی که تنها حدود ۶٫۵٪ از حجم کل کبد را به خود اختصاص دادهاند. سینوزئیدها، وسط دو نوع سلول مرزبندی شدهاند: سلولهای اندوتلیال سینوزئیدی و سلولهای بیگانهخوار کوپفر. سلولهای ستارهای شکل هپاتیک،[ظ] سلولهای غیر-پارانشیمی هستند که در فضای پریسینوزئیدیِ[ع] بین یک سینوزئید و یک هپاتوسیت واقع شدهاند. به علاوه، لنفوسیتهای بین-هپاتیکی[غ] اغلب در لومن[ف] سینوزئیدی حضور دارند.
انسفالوپاتی کبدی، ناشی از تجمع توکسینها در جریان خون است که اغلب در حالت طبیعی، توسط کبد برداشت میشوند. این عارضه ممکن است منجر به کما شده و وضعیتی بحرانی ایجاد نماید. نشانگان باد-کیاری، عارضهای است که توسط انسداد وریدهای هپاتیک (شامل ترومبوز) شکل میگیرد و موجب تخلیه کبد میگردد. همراه با آن، درد کلاسیک سهگانه، آسیتها و بزرگی کبد نیز ظاهر میشود. بسیاری از بیماریهای کبد، موجب یرقان میشوند که علتش، افزایش بیلیروبین در دستگاه گردشی است. بیلیروبین ناشی از تجزیه هموگلوبین حاصل از گلبولهای قرمزِ مردهٔ خون است. در حالت طبیعی، کبد بیلیروبین را از خون برداشت نموده و آن را از طریق صفرا دفع میکند.
در دستگاه کویینود[و] که بهطور گسترده مورد استفاده قرار میگیرد، لوبهای عملکردی خود بر حسب یکی از صفحات عرضی[ه] و از طریق انشعاب ورید باب کبدی اصلی، در مجموع به هشت قطعه دستهبندی میگردند. لوب دمدار، ساختار جداگانهای است که جریان خون را از هردو سمت چپ و راستِ انشعابات عروقی دریافت میکند. طبقهبندی کویینود، کبد را به هشت قطعه کبدی تقسیمبندی میکند، به طوری که این قطعات از نظر عملکردی مستقل از هم هستند. هر قطعه برای خود عروق ورودی و خروجی و تخلیه صفراوی دارد. در مرکز هر قطعه، انشعاباتی از ورید باب کبدی، شریان هپاتیک و مجرای صفراوی وجود دارد. در پیرامون هر قطعه، عروقی وجود دارد که جریان خون را به سمت بیرون از آن قطعه و به سمت وریدهای هپاتیک میبرند. این دستگاه طبقهبندی، از تغذیه عروقی در کبد جهت تفکیک آن به واحدهای عملکردی استفاده میکند (از I تا VIII شماره گذاری شدهاند)، به طوری که واحد شماره ۱، یعنی لوب دمدار از هردو انشعابات چپ و راست ورید باب کبدی تغذیه میگردد. این لوب شامل یک یا تعداد بیشتری از وریدهاست که خون را تخلیه کرده و مستقیماً به ورید اجوف تحتانی تخلیه میشود. باقی واحدها (II تا VIII) در جهت ساعتگرد شمارهگذاری شدهاند.
ورید مرکزی به ورید هپاتیک میپیوندد تا خون را از کبد به بیرون حمل کند. یکی از مؤلفههای متمایز لبولها، سهقلوی باب کبدی[ض] است که میتوان آن را در گوشه-گوشههای هر لبول یافت. سهقلوی باب کبدی شامل سرخرگ کبدی، سیاهرگ باب کبدی و مجرای صفراوی مشترک است. این سهقلو را میتوان توسط تصاویر فراصوت کبد، بهصورت علامت میکیماوس[ط] دید، به گونهای که سیاهرگ باب کبدی نقش سر، و سرخرگ کبدی و مجرای صفراوی مشترک بهعنوان گوشهای میکیماوس دیده میشوند.
هپاتیک یا جگرواش نوعی نوعی گیاه فاقد آوند است.[۱][پیوند مرده] جگرواش ها مانند خزه ها فاقد آوند ، ریشه ، ساقه و برگ حقیقی هستند و در مناطق مرطوب رشد می کنند، اسپرم آنها برای رسیدن به تخمک به محیط آبی احتیاج دارد.
ناحیه مرکزی یا ناف کبدی، شامل دهانهای است که با نام porta hepatis[ق] شناخته میشود. این دهانه، مجرای صفراوی مشترک و سرخرگ کبدی مشترک (شریان هپاتیک مشترک) را حمل کرده و همچنین سیاهرگ باب کبدی نیز از آنجا میگذرد. این مجرا، ورید و شریان به شاخههای چپ و راست تقسیمبندی شده و نواحی تغذیه شده توسط این شاخهها، لوبهای عملکردی چپ و راست را تشکیل میدهند. این لوبهای عملکردی توسط صفحهای فرضی (خیالی) جداسازی شده که به آن خط کانتلی[ک] میگویند. این خط حفره کیسه صفرا را به ورید اجوف تحتانی[گ] متصل میکند. همچنین صفحه فرضی مذکور، کبد را به لوبهای حقیقی (صادق) چپ و راست تقسیمبندی میکند. ورید هپاتیک میانی نیز لوبهای صادق چپ و راست را تعیین حدود میکند. لوب راست نیز خود توسط ورید هپاتیک راست به قطعات قدامی و خلفی تقسیمبندی میگردد. لوب چپ نیز توسط ورید هپاتیک چپ به قطعات درونی و جانبی (خارجی) تقسیمبندی میشود.