هم اوا

معنی کلمه هم اوا در لغت نامه دهخدا

( هم آوا ) هم آوا. [ هََ ] ( ص مرکب ) هم صدا. دو چیز که صدایشان هم آهنگ و به موازات یکدیگر برآید، یا دو کس که با یکدیگر آواز خوانند :
بر گلت آشفته ام ، بگذار تا در باغ وصل
زاغ بانگی می کنم بلبل هم آواییم نیست .سعدی.رجوع به هم آواز شود.

معنی کلمه هم اوا در فرهنگ فارسی

( هم آوا ) هم صدا دو چیز که صدایشان هم آهنگ و بموازات یکدیگر بر آید یا دو کس که با یکدیگر آواز خوانند

معنی کلمه هم اوا در فرهنگستان زبان و ادب

هم آوا
{homophone} [زبان شناسی] هریک از دو یا چند واژه ای که از نظر آوایی یکسان، ولی معنی و گاه نوشتار متفاوت دارند
{homophonic} [زبان شناسی] دارای تلفظ یکسان

جملاتی از کاربرد کلمه هم اوا

مى فهيم كه كلمات خدا علاوه بر آيات قرآن ، مردمى هستند كه معرفت به محتواى قرآن يافته ، به آن معارف حقه ايمان آورده اعمالشان صالحه مى شود. تبلور آن نوراند كه نور خدا باشد در آسمانها و زمين ، و تبلور قرآن هستند در هستى انسانى و با ساير آيات كريمه ، برجسته ترين و درخشان ترين مظاهر خود يا (كلمات ) خود را مسيح بن مريم، و عموم پيامبران عليهم السلام مى شمارد(133) على بن ابراهيم قمى هم در تفسيرشاز امام محمد باقر عليه السلام نقل مى كند كه (منظور) از (كلمات ) ائمه و قائم آل محمد عليهم السلام اند.(134) آيه 26 فتح ، تقوى را كه وضع نفسانى انسان مؤ من نيكوكار شايسته كردار باشد (كلمه ) مى شمارد يعنى پديدارى كه انسان به مدد وبا هدايت الهى در خويشتن بگونه لايه اى از هيتى ايجاد كرده است . اينها همه تبلور ارادى و آگاهانه كلمات و آيات قرآن اند كه كلام الهى است و هم نوشته اند و هم آوا و تلاوت ،و هم زمزمه وحى در گوش جان پيامبر و هم آواى مبداء هستى بگونه وحى ياجبرئيل امين .

چو دیدند این، خردسالان شاه هم آوا کشیدند، افغان و آه
وليد گفت : شما سخنى را انتخاب كنيد تا من هم با شما هم آوا شوم .

گاهى از انضمام آيات مثانى و هم آوا مطلب عميقى استنباط مى شود كه قاطبه كارشناسان تفسيرى كه در كوى علوم و مفاهيم قرآنى اعتكاف كرده و از آن برزن هجرت نكرده اندشاكرانه در پيشگاه چنين قرائت تفسيرى و چنان تفسير قرآن به قرآن و چنين برداشت بىسابقه اى سجده تعظيم مى كنند .

واژه هماور با پسوند جمع پارسی به هماوران و سپس هم آوا و هم وزن با آن، یک الف به آغاز آن افزوده شده تا سرانجام به چهره هاماوران درآمده، و آن سرزمین حمیر، حمر (حبشی) است.
کبکم ز چه با مگس هم آوا گردد بازم بچه با پشّه بپرواز آیم

پاسخى كه در نهايت سادگى در برگيرنده يك مشرب زلال عرفانى بود، پاسخى آكنده از ايثار تواءم با معرفت ، پاسخى كه روح شهادت طلبى را در كالبد اين انقلاب دميد و خوف را از موج خيز عشق راند. عشاق حيرت زده به اينروح بلند اقتدا كردند، هم آوا با اين نغمه ملكوتى نماز عشق خواندند و حماسه هاآفريدند و دنيا را به تعجب واداشتند.

گر بمرغان چمن بگذری ای باد صبا گو هم آوای شما باز گرفتار افتاد
نبینی که ملکی به وجدند و شادی گرفته ره دشت و هامون هم آوا
بلبلان خوش نوای گلشن ارواح را با ترنم ساز بزم دل هم آوا یافتم
واژه‌هاي "کو"، "سو"، "هو"، "خو"، "لو"، "لوم"، "لوس"، "لوکس"، و بسیاری واژگان هم آوای دیگر در زبان‌های گوناگون جهان همگی به چم "نور" یا "روشنایی" هستند. اما در درازای چندین هزاره آوای آن‌ها دگرگون شده‌است.
از اَستَر پارسی به معنی ستاره و هم آوای اَختَر (صورت فلکی)
همان گوش از آوای او گشت سیر همش لحن بلبل هم آوای شیر