[ویکی فقه] تَغْلِبی، هشام بن عمرو (د ح۱۵۸ق/۷۷۵م)، دولتمرد عرب در اواخر دورۀ اموی و عهد منصور عباسی است. چنان که از نام و عنوان تغلبی پیدا ست، نسب او به تغلب بن وائل می رسید. در میان مآخذ موجود، تنها ازدی از او با نسبت زُهَیری یاد کرده که نام یکی از نیاکان اوست. حکومت بنابر گزارش موجود، نخستین بار از هشام تغلبی در حوادث سال ۱۲۸ق/۷۴۶م یاد شده است که مروان بن محمد ، واپسین خلیفۀ اموی، او را بر حکومت موصل گماشت. وی تا ۱۳۲ق این منصب را حفظ کرد. در این سال، چون مروان از سپاه عباسیان به سرکردگی عبداللٰه بن علی (ﻫ م) در کنار رود زاب ، شکست خورد، تغلبی نه تنها از ورود او به موصل جلوگیری کرد، بلکه به نشانۀ پذیرش دعوت ضد اموی، با کسانی دیگر از اهالی شهر ، جامۀ سیاه پوشید و به استقبال عبدالله بن علی رفت و اموال محمد بن مروان را بدو تسلیم کرد. نبردها ← نبرد با خلیفه اموی ...
جملاتی از کاربرد کلمه هشام بن عمرو تغلبی
به دستور هارون الرشيد مجلس مناظره اى را تشكيل مى دهند و متكلمين را جمع مى كنند همهمنتظرند، جناب هشام بن حكم وارد شد، به همهاهل مجلس سلام كرد و براى جعفر برمكى كه به دستور هارون الرشيد مجلس را بپا كردهبود امتيازى قائل نشد.
مردى هشام بن عبدالملك را مدح گفت : هشام گفت : اى فلان ! ندانى كه مدح ديگران پيشرويشان نهى شده است ؟ گفت : ترا مدح نكردم . بلكه نعمتهاى خدا را بر تو شمردم تاسپاسگزار باشى . هشام گفت : اين ، از ستايشت نيكوتر بود. و او را صله داد و گرامىداشت .
هشام بن عبدالملك در زمان خلافت برادرش وليد بن عبدالملك مروان ، به حج رفت . سرانمردم شام كه جزو اركان دولت بنى اميه به شمار مى رفتند نيز با وى بودند.
هشام بن احمر يم گويد: در اطراف مدينه و در محضر امام كاظم (ع ) بوديم كه ناگهان اماماز مركب پياده شده و سجده اى طولانى گزارد. چون سر برداشت و سوار شد، از علت اينسجده جويا شديم ، حضرت فرمود: يكى از نعمت هاى خدا را در حق خود به ياد آوردم وخواستم پروردگارم را شكر نمايم . (محجة البيضاء، ج 1، ص 346).
طاغوتهاى زمان : 9 نفر از يزيد تا هشام بن عبدالملك (دهمين خليفه اموى )
و بر همين منوال با هشام بن سالم در توحيد و خداشناسى ؛ و بعد از آن با هشام بن حكمپيرامون امامت و خلافت مناظره انجام گرفت و مرد شامى شكست خورد.
چند روز بيشتر نگذشته بود كه نامه اى از هشام بن عبدالملك (خليفه اموى ) رسيد كه بهاستاندار كوفه دستور داده بود جابر را پيدا كرده گردن او را بزند و سرش را بهخليفه ارسال كند.
اين امام همام در روز شنبه 25 محرم سال 95 هجرى (444) به دستور هشام بن عبدالملك ،خليفه اموى و به وسيله سمّ به شهادت رسيد .
شهادت : حضرت روز شنبه ، دوازدهم يا بيست و پنجم محرّم ،سال 94 يا 95 هجرى قمرى (5)، توسّط هشام بن عبدالملك مروان به وسيله زهر، مسمومو به درجه رفيع شهادت نائل گرديد.
94- درباره اين اتهام ، بنگريد به : احمد صفايى ، هشام بن حكم مدافع حريم ولايت، ص 69 - 71.