هاشم رود

معنی کلمه هاشم رود در لغت نامه دهخدا

هاشم رود. [ ش ِ ] ( اِخ ) نام رودی است در مازندران که در ناحیه نور جاری است. ( ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 55 ).

جملاتی از کاربرد کلمه هاشم رود

چرا هنگامى كه عمر از تجمع انصار، در سايبان بنى ساعده خبردار مى شود، فقط بهدنبال ابوبكر مى رود، و به آن گونه كه گفته شد، در ميان حاضرين در خانه پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم تنها او را در جريان كنفرانس انصار قرار مى دهد، در حالىكه از بنى هاشم عباس عموى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، و على عليه السلام ،و از ديگران حداقل سلمان و مقداد حضور دارند، ابوبكر چه خصوصيتى داشته كه فقطمخفيانه مسائل را با او در ميان مى گذارد، و نه ديگران .(715)
سيد هاشم بحرينى از محدثين و متتبعين معروف شيعه بشمار مى رود. (707)
21. شخصى از عشيره محامده از اهالى (رمادى ) پسرى داشت كه در سن 18 سالگىناگهان نابينا شد. به عده زيادى از اطبا مراجعه نمودند و همه از معالجه اين مريض عاجزشدند تا اين كه او را به حرم مطهر حضرتاباالفضل العباس عليه السلام قمر بنى هاشم عليه السلام بردند و به حضرتالتماس و التجا كردند. پس از زيارت از حرم مطهر بر مى گردند، جوان به پدرش مىگويد: پدر جان ، چيزى مانند آب زير ابروهايم دارد راه مى رود. سپس كم كم چشم هاروشن شده و شفا پيدا مى كند.
پارچه فروش گفت : از او بپرس كه چرا مرا سيلى زد؟ وهابى گفت : به غير از خدا قسمخورد، به عباس قسم خورد. پارچه فروش در دلش راز و نياز مى كرد و به حضرتابوالفضل العباس قمر بنى هاشم عليه السلامتوسل مى جست كه محكوم نشود، چون در اين صورت او را از كويت اخراج مى كردند. كهناگهان اين جمله را از وهابى شنيد لذا گفت : بله پارچه فروش ‍ به عباس قسم خورد،همان عباسى كه بنى اميه در كربلا به او مقام فرماندهى را دادند ولى او نپذيرفت و تاآخرين نفس با برادرش كه از مادر ديگرى بود باقى ماند. من هم به نام شخصيتى كه اينشهامت و شجاعت را دارد قسم مى خورم . پس حاكم به پارچه فروش رود كرد و گفت : توهيچ جرمى ندارى و آزادى و دستور داد كه آن پيرمرد وهابى را سى ضربه شلاق بزنندو بدين ترتيب لطف و عنايت حضرت ابوالفضل العباس قمر بنى هاشم عليه السلامشامل حال آن عرب خوزستانى شد و خشم خدا آن پيرمرد وهابى را فرا گرفت .

- رشيد روزى عبدالملك بن صالح بن على را بيرون آورد و رو به وى كرده و گفت :((گويا مى نگرم كه بارانش ريزش گرفته و ابرش درخشيده و رعد وعيد آتشبرافروخته و در حال باز ايستاده كه دستهايى از بند جدا و سرهاى گلوبريده است . اىبنى هاشم آرام آرام آسان را دشوار و دشوار را آسان مگيريد و نعمتها را وسيله سركشىنسازيد و بالها را به سوى خويشتن نكشيد چه عنقريب خردمند راءى خود را نكوهش كند ودور انديش واپس ‍ رود و پس از عزت به ذلت و پس از امن و آسودگى به ترس و بيم گرفتار آئيد.

هنگام سحر در عالم رؤ يا رودخانه بزرگى مملو از آب صاف را ديدم كه يكى از علماىوارسته و بزرگوار قم ، آيت الله سيد حسين بدلا، روى آن راه مى رود و حقير همدنبال او در حركتم . هيچ كدام پايمان در آب فرو نمى رفت و هر دو از آب براحتىگدشتيم . از خواب كه بيدار شدم ، تعبير نمودم كه فتنه برطرف شد. فرداى همان شب ،اشخاص مذكور خودشان نزد من آمده و عذر خواهى كردند و اين گرفتارى مزاحمت ، بهبركت حضرت قمر بنى هاشم عليه السلام مرتفع گرديد.
مرحوم سنجابى ، كه در كربلا به سختى مريض بوده است ، با توصيه پزشكى كههمراه كاروان بوده تحت درمان قرار مى گيرد. پزشك مزبور دستور مصرف داروهاىطبيعى را مى دهد و او با مصرف آنها، پس از چندين ساعت خواب طولانى ، يك روز صبح ازخواب بيدار مى شود و مى بيند كه هيچ يك از آثار بيمارى در وجودش باقى نيست . ازبستر بيمارى خارج مى شود و پس از استحمام به زيارت قبر حضرت سيدالشهدا عليهالسلام و قمر بنى هاشم عليه السلام مى رود.