نوذر نژاد

معنی کلمه نوذر نژاد در لغت نامه دهخدا

نوذرنژاد. [ ن َ / نُو ذَ ن ِ ] ( ص مرکب ) از نژاد نوذر. از خاندان نوذر :
تو نوذرنژادی نه بیگانه ای
پدر تند بود و تو دیوانه ای.فردوسی.

معنی کلمه نوذر نژاد در فرهنگ فارسی

از نژاد نوذر ٠ از خاندان نوذر

جملاتی از کاربرد کلمه نوذر نژاد

تو نوذر نژادی نه بیگانه‌ای پدر تیز بود و تو دیوانه‌ای
پس از آن‌که نوذر شاه ایران در جنگ با تورانیان به‌دست افراسیاب اسیر و سپس کشته شد، به‌دلیل این‌که بزرگان ایران توس و گستهم فرزندان وی را لایق پادشاهی نمی‌دیدند شخص دیگری به نام زَو را به شاهی برگزیدند. پس زال با مشورت موبدان و خردمندان، زَو که از نژاد فریدون و فردی سالخورده بود را به عنوان پادشاه ایران‌زمین انتخاب نمودند. در دوران پادشاهی زو به دلیل خشکسالی جنگ میان ایران و توران پایان یافت. پس از زو، پسرش گرشاسپ به پادشاهی رسید اما پس از نه سال حکومت، او نیز درگذشت و تخت پادشاهی ایران خالی ماند. پس از مرگ گرشاسپ آخرین شاه از سلسلهٔ پیشدادیان، افراسیاب بار دیگر تصمیم به لشکرکشی به ایران گرفت. اما دودمان فریدون هنوز از میان نرفته بود. خبر رسید از نژاد فریدون جوانی خردمند به نام کیقباد در البرزکوه زندگی می‌کند. زال پس از مشورت با بزرگان و موبدان، او را به عنوان پادشاه انتخاب کرده و در یک مأموریت سری، پسرش رستم را برای آوردن کیقباد به البرزکوه فرستاد. پس از جلوس کیقباد بر تخت ایران، تورانیان که به ایران هجوم آورده بودند هزیمت یافته و برگشتند.
خجسته بماندی پس از کیقباد همان درگه طوس نوذر نژاد
طوس گفت به راهی روم که تو فرمان دهی سپس عازم جنگ با لشکر افراسیاب شد و در طی مسیر به همان دو راهی مشهور رسید که یکی بیابان بی‌آب و علف و یگری خوش آب و هوا و پر نعمت بود. سپاهیان مطیع فرمان کیخسرو بودند ولی طوس که خود را از نژاد کیان و پسر نوذر می‌دانست و فرمانده نیز بود میسر بهتر را برگزید یعنی مسیر چَرَم که قلعه فرود سیاوش بر سر راه بود، برگزید.