نوازندۀ چیره دست

معنی کلمه نوازندۀ چیره دست در فرهنگستان زبان و ادب

{virtuoso (it. ) / virtuosa (it. )} [موسیقی] نوازنده ای با مهارت فنی فوق العاده

جملاتی از کاربرد کلمه نوازندۀ چیره دست

همچنین بادی ز دانش در هنرها چیره دست همچنین بادی به دولت بر ظفرها کامگار
خسرو پیروز بختی شهریار چیره دست فتح و نصرت بر یمین و بخت و دولت بر یسار
ز کشتی بیامد یل چیره دست به دست اندرش تیغ چون پیل مست
که کردی بدین دشمنم چیره دست چنین دیدمش بسته در زیر دست
گرانمایگان را درآرد شکست فرومایگان را کند چیره دست
ز روزنامه شاهان چنین دهند خبر چنین کنند بزرگان چیره دست هنر
من چو سهرابم اوفتادهٔ او گشته او چیره دست رستم من
چو با ما گرانی و سستی بود ز دشمن همه چیره دستی بود
همی داردش تا شود چیره دست بیاموزدش خوردن و بر نشست