( نوآمده ) نوآمده. [ ن َ / نُو م َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب )نوآمد. نورس. نورسیده. نوزاد : حال این نوآمدگان نیز نیکو پرسیده آید. ( تاریخ بیهقی ص 481 ). این جدل نیست با نوآمدگان که زدیوان من خورند ادرار.خاقانی.
معنی کلمه نو امده در فرهنگ فارسی
( نو آمده ) نو آمد . نورس . نورسیده . نوزاد .
جملاتی از کاربرد کلمه نو امده
چشم برآمد شد انفاس دار وین دو سه نو آمده را پاس دار
((در بعضى از خانواده ها اولاد ارشد به شكل يك كودك لوس در مى آيد. همه حركات ،لبخندها، و كلمات وى در نظر پدر و مادر جوانش مانند يك واقعه غير مترقبه و شيرين ودلكش جلوه مى كند و او به صورت ايده آل بزرگ و مهم خانواده در مى آيد. كودك كه بهخوبى متوجه اين جريان است كم كم گمان مى برد كه اين همه توجه و دقت فقط بايدخاص و ويژه او باشد. اگر كودك ديگرى در اين خانواده به دنيا بيايد يك ماجراىبزرگ آغاز مى شود. اين فزند ارشد نه تنها بايد راضى شود كه مهر پدر و مادر رابا رقيب نو آمده اى قسمت كند، بكله بايد تحمل كند كه به خاطر آن يكى درباره اواهمال و غفلت هم روا دارند و البته از اين جريان رنج مى برد. اگر احيانا بيمارى بهسراغ اين كودكان دل شكسته بيايد آن وقت سعى مى كنند ترحم ، توجه ، و محبت پدر ومادر را به سوى خود بكشانند و حتى براى اين منظور باعقل كودكانه خود نقش ها بازى مى كنند، و بدين ترتيب كودكى كه تاكنونعاقل و طبيعى بوده ، به محض تولد فرزند دوم خيره و غيرقابل تحمل مى شود و هزاران كار به ظاهر ابلهانه و غير منتظره ار او سر مى زند، تا آنجا كه پدر و مادر را به بهت و حيرت مى اندازد.))(287)
چه دانی تو خراباتی که هست از شش جهت بیرون خرابات قدیم است آن و تو نو آمده اکنون
جای «نظیری » دگر اینجا کجاست؟ من شده نو آمده بر جای من
ای میوه رسیده ز بستان کیستی وی آیت نو آمده در شان کیستی؟
هر چند که نو آمدهام از سر ذوق بر کهنه جهان چون گل نو میخندم
روهیلهها نوادگان سربازان افغان پشتون هستند که در اوایل سده ۱۸ به دعوت امپراتور اورنگزیب به سوالکس در شمال شرقی دهلی نو آمده و در آنجا نشیمن گزیدند.