نقاب کشیدن. [ ن ِ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) نقاب کشیدن بر چیزی ؛ پرده بر آن انداختن. آن را زیر پرده و روی پوشی پنهان کردن : نوعروسی است این که از رویش خاطر او بر او کشیده نقاب.ناصرخسرو.چو شد آفتاب مرا روی ْ زرد نقابی به من درکش از لاجورد.نظامی.|| نقاب کشیدن از چیزی ؛ نقاب از آن برگرفتن.آن را ظاهر و نمایان کردن. نقاب گشادن.
معنی کلمه نقاب کشیدن در فرهنگ فارسی
نقاب کشیدن بر چیزی پرده بر آن انداختن آنرا زیر پرده و روی پوشی پنهان کردن ٠ یانقاب کشیدن از چیزی : نقاب از آن بر گرفتن آن را ظاهر و نمایان کردن ٠ نقاب گشادن ٠
جملاتی از کاربرد کلمه نقاب کشیدن
در رقص، موسیقی، نمایشنامه و سایر هنرهای غربی، اجراکنندگان به ندرت نقاب میزنند. اساساً هیچ تابویی در برابر به تصویر کشیدن یک خدا یا دیگر شخصیتهای مذهبی به شکل بازنمایی وجود ندارد.
راوی، عشق جنونآمیزی به پولینا الکساندرونا پراسکوویا - دختر خواندهٔ ژنرال - دارد. این احساس از یک سو و تمایل او برای به چالش کشیدن آدمهای متظاهر افرادش برای این که نقاب نزاکت و ادب را از چهرهٔ خود بردارند و نیّات مادی و پست خود را نمایان کنند، باعث میشود بیپروا به بحثهایی با ژنرال و دوگریو بپردازد که موجبات خشم و تعجّب ایشان را برمیانگیزد؛ ولی نکتهسنجیهای رندانهٔ راوی باعث میوشود که آن دو در بسیاری از موارد از واکنش دادن به حرفهای او عاجز شوند. مستر آسلی این رفتار راوی را میپسندد و لذا با او طرح دوستی میریزد و ضمن گفتگوهایش با او فاش میکند که مادمازل بلانش و دوگریو هیچکدام حقیقتاً نسب اشرافی ندارند.