نسبت واقعی

معنی کلمه نسبت واقعی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نسبت واقعی به نسبت بین دو شیء مغایر به حسب ذهن یا عالم خارج اطلاق می شود و این بخث در اصول فقه کاربرد دارد.
نسبت واقعی، مقابل نسبت تحلیلی بوده و به نسبتی گفته می شود که از علاقه و ارتباط بین دو چیز حکایت می کند، به گونه ای که دو طرف در عالم خارج یا ذهن وجودی مغایر از هم داشته باشند؛ همانند «زید قائم» که نسبت میان زید و قائم دارای دو طرف است، که در ذهن ، وجودی مغایر از هم دارند.
عناوین مرتبط
نسبت غیر اندماجی.

جملاتی از کاربرد کلمه نسبت واقعی

از «مالیات بر ارزش افزوده» به این خاطر که بار آن بر مصرف‌کنندگان محصولات قرار می‌گیرد انتقاد شده است. برخی منتقدان آن را نوعی مالیات تنازلی می‌دانند، به این معنا که فقرا به نسبت درآمدشان مالیات بر ارزش افزودهٔ بیشتری می‌پردازند تا ثروتمندان. مدافعین استدلال می‌کنند که ارتباط دادن سطوح مالیات‌گیری به درآمد معیاری قراردادی است، و این که مالیات بر ارزش افزوده در واقعی یک مالیات تناسبی است که در آن مردم با درآمد بالاتر به این خاطر که بیشتر مصرف می‌کنند، بیشتر می‌پردازند. تصاعدی بودن یا تنازلی بودن مؤثر یک نظام مالیات ارزش افزوده ممکن است تحت تأثیر تفاوت نرخ‌های مالیات طبقات متفاوت مردم باشد. برای حفظ ماهیت تصاعدی کل مالیات بر افراد، کشورهای پیاده‌کننده مالیات بر ارزش افزوده مالیات بر درآمد کسانی که درآمد پایین دارند را کم کرده و پرداختی‌های مستقیم به گروه‌های کم درآمد را به راه انداخته‌اند که منجر به کاستن از بار مالیات بر فقرا می‌شود.
با توجه به آثار متکلمان قرون وسطای غرب، احتمال دارد بتوان در آثار فلاسفهٔ بزرگ مسلمان، نکات و جهات ناشناختهٔ جدیدی پیدا کرد و قوت و ضعف آنها، به نحو تازه‌تری آگاه شد و دیگر اینکه هر نوع محاوره به تبادل واقعی فرهنگی و فلسفی میان شرق و غرب بودن آگاهی از محاوره و تبادل مشابهی که در قرون وسطی نسبت به فلاسفهٔ اسلامی بوده، ناممکن بنظر می‌رسد. با دقت بیشتر در دو نکته که ما در اینجا متذکر شدیم، می‌توان نظر داد که به نحوی نه فقط سرنوشت فلسفه در قرون وسطی اعم از غربی یا شرقی را می‌توان وابسته بدان دانست، بلکه احتمالاً بتوان سرنوشت کل فلسفه را نیز عمیقاً بدان مرتبط ساخت. آنچه از لحاظ فلسفه در قرون وسطی رخ داده، عملاً فراتر از آن عصر و زمان رفته‌است و همین بدون اینکه ما را از مطالعهٔ دقیق تاریخی آثار این متفکران بی‌نیاز سازد، با مقایسهٔ آن‌ها با آنچه در سنتهای شرقی و اسلامی رخ داده است، احتمالاً بتوانیم به این ترتیب با امکانات آتی فلسفهٔ خود نیز آشنا شویم به نحوی که از این رهگذر فکر نو در نزد ما از گذشتهٔ خود منقطع نگردد و با حفظ ریشه‌های اصیل سنتی و حتی قومی و ملی خود، حیات واقعی و مستمر یابد. درختان کهنسال در شرایط جوی مستعد، از نو شکوفا می‌شوند و به بار می‌نشینند، کافی است جاهلانه به اسم اصلاح و نوآوری‌های ناروا و نادرست، تیشه بر ریشه آن نزنیم.