[ویکی فقه] نبوت صالح (قرآن). حضرت صالح علیه السلام از انبیاء الهی است که برای هدایت قوم ثمود مبعوث شده اند. در این مقاله آیات مرتبط با نبوت حضرت صالح علیه السلام معرفی می شوند. نبوّت صالح علیه السلام، نمودى از رحمت الهی:وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً ... قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَةً ... هود/سوره۱۱، آیه۶۱. نبوّت صالح علیه السلام، مانع او از مخالفت با فرمان خدا و ترک ابلاغ رسالت الهی:وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً ... قالُوا یا صالِحُ ... أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا وَ إِنَّنا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ مُرِیبٍ قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ .... هود/سوره۱۱، آیات۶۱-۶۳. ناخشنودى قوم ثمود، از انتخاب صالح علیه السلام از میان آنان براى نبوّت و دریافت وحی:کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ أَ أُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٌ . قمر/سوره۵۴، آیات۲۳-۲۵. ...
جملاتی از کاربرد کلمه نبوت صالح
حضرت صادق عليه السلام (68) فرمود: وقتى يوسف پدر را ديد خواست به احترام اوپياده شود ولى توجهى به حشمت و جلال خود نموده منصرف شد. پس از اسلام به پدر (وتمام شدن مراسم ملاقات ) جبرئيل بر او نازل گرديد، گفت : يوسف خداوند مى فرمايدچه باعث شد كه براى بنده صالح ما پياده نشدى اينك دست خود را بگشا. ناگاه نورى ازبين انگشتانش خارج شد، پرسيد اين چه بود؟چبرئيل پاسخ داد اين نور نبوت بود كه از صلب تو خارج گرديد به كيفر پياده نشدنتبراى پدرت يعقوب .
و از آنجائى كه اين ملكات و اين صورتها كه براى نفس پيدا مى شود از راهافعال اختياريه او، و افعال اختياريه او هم از راه اعتقاد به درستى و نادرستى ، و خوف ازنادرستى ، و رجاء به درستى ، و رغبت به منافع ، و ترس از ضررها منشاء مى گيردلاجرم آن افاضه خدائى لازم است متوجه به دعوت دينى شود، و خداى تعالى از راهدعوتهاى دينى و بشارت و انذار و تخويف و تطميع ، بشر را بهاعمال صالح وادار و از اعمال زشت دور بدارد، تا اين دعوتهاى دينى مايه شفاى مؤ منينگشته ، سعادتشان بوسيله آن به كمال برسد، و از سوى ديگر مايه خسارت ستمگرانگشته ، شقاوت آنان هم تكميل گردد، و چون دعوت احتياج به داعى دارد تا متعهد و مسؤول اين دعوت شود، لاجرم بايد انبيائى برگزيند، اينجاست كه بحث فلسفى ما بهمساءله نبوت عامه منتهى مى گردد.
بسم الله الرحمن الرحيم و على نوشت . سهيل گفت من با يك اين جمله آشنايى ندارم و(رحمان ) و (رحيم ) را نمى شناسم ، بنويس باسمك الله م . يعنى به نام تو اىخداوند. پيامبر موافقت كرد به ترتيبى كهسهيل مى گويد نوشته شود و على نيز نوشت . سپس پيامبر (ص ) به على دستور داد كهبنويسد: هذا ما صالح عليه محمد رسول الله : يعنى اين پيمانى است كه محمدرسول خدا با سهيل نماينده قريش بست . سهيل گفت : ما رسالت و نبوت تو را به رسميتنمى شناسيم و اگر معترف به رسالت و نبوت تو بوديم ، هرگز از در جنگ با تووارد نمى شديم ، بايد خود و پدرت را بنويسى و اين لقب را از متن پيمان بردارى .
پاسخ اين سؤ ال اين است كه گفتگوى خدا، هميشه جنبه وحى ندارد، بلكه وحى عبارت ازپيام رسالت و نبوت است ، و هيچ مانعى ندارد كه خداوند با شخص ديگرى نه به عنوانوحى و رسالت ، بلكه از طريق الهام درونى ، يا به وسيله بعضى از فرشتگان سخنبگويد، خواه اين شخص از صالحان و پاكان باشد، همانند مريم و مادر موسى يا ازناصالحان باشد مانند شيطان ! - اكنون به تفسير بقيه آيات باز مى گرديم :
(هذه ناقه الله لكم آيه ) - اين جمله بينه اى را كه در جملهقبل بود بيان مى كند و مقصود از (ناقه ) همان ماده شترى است كه خداوند آن را بهعنوان معجزه براى نبوت صالح از شكم كوه بيرون آورد، و به همين عنايت بود كه آن راناقه خدا ناميد.