نافذ رای

معنی کلمه نافذ رای در لغت نامه دهخدا

نافذرای. [ ف ِ ] ( ص مرکب ) که رای روان دارد. که رای او مطاع بود.

معنی کلمه نافذ رای در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه رای و تدبیراو مطاع است .

جملاتی از کاربرد کلمه نافذ رای

اسباب خیر و شر شده در پرده قضا موقوف حکم نافذ و رای صواب تو
به حکم قاطع و تدبیر خوب و عزم درست به امر نافذ و خلق کریم و رای صواب
رای تو واقف است بر افلاک حکم تو نافذ است بر اجرام
به رای روشن مهر و به قدر عالی چرخ به حزم ثابت کوه و به عزم نافذ باد