نا گریسته
معنی کلمه نا گریسته در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه نا گریسته
در کشتی مصیبت تو تا نشسته است نوح نبی ز اشک دمادم گریسته
بر حنجر تو کز دم خنجر بریده شد یحیی سر بریده ز خنجر، گریسته
عباس معروفی در مقدمه کتاب شکار پروانهها مینویسند: علیرضا عطاران این داستاننویس که آرام مینماید و یک شورشی است، من البته انتظار شکاهکار دارم… همانگونه که علی برای «داریوش» و «پروانه» گریسته تا آن لحظههای درد را بنویسد، خواهد گریست تا دردهای بشر را تا آنجا که میتواند بگرید و بنویسد.
منابع حاکی از آن است که اسیران شرایط بسیار بدی داشتند بهطوری که طبری روایت کرده است پیروز نهاوندی معروف به (ابولؤلؤ) که بعدها عمر بن خطاب را به قتل رساند، با دیدن آنها گریسته است.
دشمن به خون نشسته برای تو همچو دوست بیگانه در غم تو چو محرم گریسته
طبری روایت کرده است پیروز نهاوندی معروف به (ابولؤلؤ) که بعدها عمر بن خطاب را به قتل رساند، با دیدن آنها گریسته است.
پم و مری و هری و لن در خانهاند. لن شام میخورد. کودک میگرید، ولی کسی به دادش نمیرسد. پم و لن با هم خوب نیستند. نمیدانند با بچّه چه کنند. لن به بهانهٔ بچّه در خانهٔ پدری پم مانده. فرد میرسد. پم با فرد میانهٔ خوبی دارد و با او میرود. کودک در اتاق دیگر از بس گریسته، آرام میگیرد.
بر تشنه کامی تو میان دو نهرآب تسنیم گریه کرده و کوثر گریسته
بر زخم های پیکرت ای کشتهٔ غریب شمشیر و، تیر و، نیزه و، خنجر، گریسته
تا کشوری در آب و در آتش نهفت خاک شش کشور از وفات تو بر ما گریسته
ایوب را عنان تحمل شده ز دست یعقوب سان به کلبه ماتم گریسته
تنها همین نه جد تو در ماتمت گریست خیل رسل به چشم ز خون تر، گریسته
شاه جهان گشاده اقالیم را به تیغ تیغش به خنده زهره بر اعدا گریسته
از رفتنت ز بیضهٔ آفاق کوه قاف بر نوپران بیضهٔ عنقا گریسته