معنی کلمه میرزا محمدخان مجدالملک در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] میرزا محمدخان مجدالملک سینکی"، جد بزرگ خاندان امینی، و از سیاسیون عصر قاجار بود. میرزا محمدخان که اصالتا مازندرانی بود و در سال ۱۲۲۴ق در روستای "سینک" از توابع لواسانات به دنیا آمد. میرزا محمدخان خط بسیار خوشی داشت و از سرآمدان این هنر در زمان خود بوده است. مشاغل وی در دوره ناصری در سال ۱۲۶۹ به دلیل هوش و کیاست به وزارت خارجه منتقل شد. وی بعد از مدتی کار در وزارت خارجه مدتی نیز قونسول ژنرال بغداد و مدتی هم کارگزار اول آذربایجان بود. در سال ۱۲۷۵ برای تصفیه امور معوقه بین دولتین ایران و عثمانی به بغداد مامور شد و در سال ۱۲۷۹ به وزارت وظایف و اوقاف منصوب شد. میرزا محمدخان سینکی در سال ۱۲۸۴ق از طرف "ناصرالدین شاه" به سمت تولیت آستان قدس رضوی و به لقب "مجدالملک" ملقب شد. از فرزندان او، یکی "میرزا تقی خان مجدالملک" متخلص به "عبقری" که سال ها منشی حضور ناصرالدین شاه و بعد وزیر وظایف و اوقاف و نیز در دو وهله وزیر داخله بودند و دیگری "حاجی میرزا علیخان امین الدوله" است. میرزا محمدخان مجدالملک برای سومین بار در سال ۱۲۹۰ به وزارت وظایف و اوقاف منصوب شد. محمدخان مجدالملک از اعضای فراموشخانه ایران به حساب می آمد و از افراد و مقاماتی بود که توسط میرزا ملکم خان برای فراماسونری عضوگیری شده بود. وفات وی در سال ۱۳۰۸ه. ق دعوت حق را لبیک گفت.
با انتصاب به حکمرانی، عباس میرزا به آذربایجان گسیل شد تا جعفرقلیخان دُنبَلیِ را — که حاکم خانات خوی بود و ادعای اراضی آذربایجان را داشت — سرکوب کند. پس از یک پیروزی در نزدیکی سلماس، عباس میرزا به سمت خوی پیشروی کرد و سپس به تبریز بازگشت. اگرچه برادران نایبالسلطنه — که در همان سال بهعنوان حکمرانان حکمرانیهای مهم منصوب شده بودند — در پایتختهای حکمرانیشان مستقر شده بودند، اما عباس میرزا مشخصاً در تبریز زندگی نمیکرد. درواقع، میرزا بزرگ فراهانی، قصر نگارستان را در نزدیکی تهران ساخته بود. در پاییز یا زمستان سال ۱۸۰۳ م که عباس میرزا همچنان در تهران بود، مراسم ازدواجش با دختر میرزا محمدخان دولّو قاجار با تشریفات فراوان برگزار شد.
مادر او فخرعظما ارغون (۱۲۷۷–۱۳۴۵ ه.ش) دختر مرتضی قلی ارغون (مکرمالسلطان خلعتبری) از بطن قمرخانم عظمتالسلطنه (فرزند میرزا محمدخان امیرتومان و نبیرهٔ هدایتالله خان فومنی) بود. فخر عظمی ارغون فارسی و عربی و فقه و اصول را در مکتبخانه خصوصی خواند و با متون نظم و نثر آشنایی کامل داشت و زبان فرانسوی را نیز زیر نظر یک مربی سوئیسی آموخت. او همچنین از زنان پیشرو و از شاعران موفق زمان خود بود و در جمعیت نسوان وطنخواه عضویت داشت و مدتی هم سردبیر روزنامهٔ آیندهٔ ایران بود. او همچنین عضو کانون بانوان و حزب دموکرات بود و بهعنوان معلم زبان فرانسه در آموزش و پرورش خدمت میکرد. پدر و مادر سیمین که در سال ۱۳۰۳ ازدواج کرده بودند، در سال ۱۳۰۹ از هم جدا شدند و مادرش با عادل خلعتبری (مدیر روزنامهٔ آیندهٔ ایران) ازدواج کرد و صاحب سه فرزند دیگر شد.
یارمحمد کرمانشاهی ( زردلانی )فرزند میرزا محمدخان زردلانی از ایل لک بالاوند و بلقیس خانم از ایل بالاوند
شادروان میرزا محمدخان غضنفرالسلطنه برازجانی در کامفیروز
پس از استبداد صغیر در دوره دوم مجلس، نمایندگان در ۲۹ آذر ۱۲۸۹ او را به جای میرزا محمدخان صدیق حضرت برگزیدند که از نمایندگی استعفا کرده بود. پس از پایان دوره نمایندگی مجلس به وزارت خارجه بازگشت و به عنوان وابسته نظامی به روسیه رفت. پس از آن در استانبول و مصر و جده خدمت کرد تا اینکه وزیرمختار (سفیر) ایران در مصر شد.
امیرکبیر میرزا محمدخان دولو قاجار ملقب به رکنالدوله و تاجبخش رئیس قبیلهٔ دولو (یکی از دو قبیلهٔ ایل قاجار) در هنگام تأسیس سلطنت قاجار بود.
در تابستان ۱۲۴۹ ه.ش (۱۲۸۷ ه.ق) قحطی برای نخستین بار در مقیاس وسیع در ایران پدید آمد. ناآرامیها در پاسخ به کمبود و گرانی آذوقه ابتدا از تهران و تبریز شروع شد و به تدریج سراسر ایران را درنوردید. خشم مردم از مضیقهها، مستقیماً متوجه شاه و سوء حکومت او بود. برای گریز از این وضعیت، ناصرالدینشاه در نوروز سال ۱۲۸۲ هجری قمری میرزا محمدخان قاجار را با لقب جدید «سپهسالار اعظم» به مقامی «مرادف» صدارت منصوب کرد و خود به دنبال سرگرمی محبوبش، شکار، راهی مازندران شد. اما در غیاب شاه ناآرامیها دیگر بار شدت گرفت. او به ناچار بازگشت و برای بار دوم مقام صدارت را باطل اعلام کرد و ترتیبات پیشین را برقرار ساخت.
زبیده خانم (زاده بیجار گروس – درگذشته ۱۲۷۲ شمسی تهران)، ملقب به امینهاقدس، از همسران ناصرالدینشاه قاجار و از سوگلیهای دربار بود. او خواهر میرزا محمدخان گروسی (ملیجک اول) و عمه عزیزالسلطان (ملیجک دوم) بود.
میرزا محمدخان دارای نبوغ سیاسی بود و ذوق شاعرانه داشت. در جریان جنگ جهانی اول وی رشادتها کرد و با انگلیسیها در تنگه چغادک جنگید. او در جریان خلع سلاح جنوب در زمان پهلوی از خود مقاومت نشان داد و سرانجام در سال ۱۳۰۸ بهدست عاملان پهلوی و با زبان روزه در منطقه پشتکوه کشته شد و در شاه پسر مرد به خاک سپرده شد.