میرزا محمدتقی اشراقی

معنی کلمه میرزا محمدتقی اشراقی در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] شهر مقدس قم در طول هزار و سیصد سال اخیر، از بزرگترین مجامع علمی و مذهبی شیعه بشمار می رفته است. خاندان های بزرگی در جوار حرم ملکوتی حضرت معصومه سلام اله علیه سکونت گزیدند. شهرت عمده این شهر به دلیل درخشش عالمان بزرگی است که از این شهر برخاسته، و آثار علمی و دینی بسیار از خود به یادگار گذاشته اند. کافی است گفته شود تنها شیخ صدوق، در حدود سیصد کتاب ارزشمند از خود به یادگار گذاشته است. خاندان بزرگ اشراقی، معروف به «ارباب» یکی از خانواده های پربرکت شهر مقدس قم است. بزرگانی از این خاندان در قالب فقیه، نویسنده، شاعر، واعظ، ادیب و... ظهور کرده اند. یکی از آن مردان بزرگ که نادره شهر مقدس قم بود و با کوشش و تلاش وی، خدمات بزرگ دینی و اجتماعی صورت گرفت، حکیم متکلم، فقیه محدث، ادیب شاعر، نویسنده خوش ذوق، مبلغ خوش بیان و در عین حال کشاورز نمونه، شیخ محمدتقی اشراقی است.
میرزا محمدتقی اشراقی، معروف به «جان بابا» فرزند آیت الله میرزا محمد بیک ارباب است. این مرد بزرگوار در سال 1313 ق در قم متولد شد و در مهد تربیت پدری چون علامه، میرزا محمد ارباب نشو و نما نمود.
پس از سپری شدن دوران کودکیِ محمدتقی، پدرش به شکوفایی استعداد نهفته در او همت گماشت و آن را خوب بارور کرد. با توجه به این که میرزا محمد، از بزرگترین استادان خارج فقه و اصول حوزه بشمار می رفت؛ در تربیت اخلاقی و تدریس علوم مقدماتی فرزندش؛ محمدتقی کوتاهی نکرد. گویا پدر از حافظه قوی، استعداد سرشار و پشتکار این پسر و آینده روشن او آگاه بود. او امید داشت این زحمات هدر نرود و نهال زندگی او روزی به ثمر نشیند.
میرزا محمدتقی نوجوان برای ارتقای سطح علمی، اخلاقی و معنوی خود از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نکرد. او زانوی ادب بر زمین زد و از محضر پرفیض استادان بزرگ حوزه علمیه قم که هر کدام جامع رشته های مختلف بودند، خوشه چید تا این که به مقام عالی اجتهاد نایل آمد و در هر علم و فنی، از فقه، اصول، حکمت، فلسفه، منطق و عرفان صاحب نظر گردید. بعضی از استادان او عبارتند از آیات عظام:
محمدتقی پس از بهره گیری از استادان یاد شده، در زمره شاگردان ممتاز و برجسته مرحوم مؤسس درآمد و عمده تحصیلاتش را در محضر آن بزرگوار سپری نمود.
علامه اشراقی آیت اشراق بود و از زمان حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی، فقه، اصول، کلام، حکمت و تفسیر را با بیانی رسا و نمکین تدریس می نمود. وی به خصوص در فن خطابه و ابتکارات منبری و تحقیق، در عصر خود کم نظیر بود. او در تطبیق مطالب علمی و فقهی به قدری استاد بود که در هنگام موعظه و ارشادش، خِرَدها حیران می ماند. آن مرد بزرگ، شاگردانی شایسته پرورش داد که به نام برخی از آن ها اشاره می شود:
1- حاج شیخ صادق احسانبخش() وی از دروس خارج فقه، اصول و تفسیر اشراقی استفاده کرد.

جملاتی از کاربرد کلمه میرزا محمدتقی اشراقی

شاه‌صفی در همان سال (ربیع‌الثانی ۱۰۳۸ه¨. ق) «بنا بر رشد و کاردانی و اعتماد مهام دیوانی و رفاهیت حال رعایا و صلاح حال برایا»، میرزا محمدتقی وزیر مازندران رابرای اداره گیلان برگزید و وزارت کل گیلانات را ضمیمه مازندران نمود و اداره آن ولایت را به وی سپرد. همچنین وی مأموریت یافت تا اموال خاصه شریفه و سایر اجناسی را که‌در زمان «فتور غریب‌شاه» به تاراج رفته بود، با تفحص و جستجو از دارندگان آن وصول نماید.
کتاب ماتمکده اثری از میرزا محمدتقی نوری مازندرانی با نثر آهنگین و اشعار زیادی که دارد، اثری فاخر و هنری محسوب شده و در سیر ادبیات عاشورائی، قدمی رو به جلو است.
میرزا محمدتقی دبیرالدوله فرزند حاج میرزا مصطفی دبیر الدوله است که در سال ۱۳۱۶ قمری وفات نموده‌است.
عبدالحسین فرزند میرزا هدایت خان و نواده میرزا محمدتقی خان لسان‌الملک سپهر، مؤلف «ناسخ التواريخ» و «براهين العجم» است. پدرش میرزا هدایت‌الله خان در دوران ناصری و مظفری سمت دیوانی داشت و مستوفی اول حکومت بود که امروز به آن وزارت اقتصاد و دارایی گفته می‌شود.
پس از وقوع زمین‌لرزه شیراز در سال ۱۲۶۹ قمری که خرابی بسیار به بارآورد، فیروز میرزا عموی ناصرالدین شاه که حاکم فارس بود استعفا داد و تهماسب میرزا به جای او منصوب شد. در این حکومت وزارت تهماسب میرزا با میرزا محمدتقی قوام‌الدوله بود. در ابتدای این ماموریت ماجرای طغیان سید ثوینی پسر امام مسقط پیش‌آمد. حکومت بندرعباس از سال‌ها قبل از جانب شاه ایران به خاندان امام مسقط سپرده بود که همواره از جانب خودشان نایب‌الحکومه‌ای برای آنجا تعیین می‌کردند، اما در آن سال میان ناصرالدین شاه و امام مسقط برسر تعیین نایب‌الحکومه اختلافاتی پیش‌آمد، که در نتیجه آن سید ثوینی با کشتی جنگی به بندرعباس آمده و حاکم ایرانی بندر را بیرون کرد. تهماسب میرزا پسرش عبدالباقی میرزا را به سرکردگی لشکری برای مقابله با سید ثوینی فرستاد و عبدالله‌خان صارم‌الدوله قراگزلو را نیز با او همراه کرد. پس از زد و خورد شدیدی که میان نیروهای دو طرف در نزدیکی بندرعباس درگرفت، نیروهای ایرانی شهر را مسخر کرده و باقی مانده اعراب مسقطی را که در قلعه هلندی‌های بندرعباس سنگر گرفته بودند، بیرون راندند. سید ثوینی از پشت قلعه که به دریا باز می‌شد خارج شده و به زحمت خود را به کشتی رسانده و از مهلکه گریخت.