موجبات اسارت

معنی کلمه موجبات اسارت در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] موجبات اسارت (قرآن). در آیاتی از قرآن، علل و موجباتی را برای اسیر گرفتن دشمن بیان شده است که در این مبحث به برخی از آنها اشاره شده است.
← پشتیبانی از کافران
۱. ↑ احزاب/سوره۳۳، آیه۲۵.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۸۲، برگرفته از مقاله «موجبات اسارت (قرآن)».
...

جملاتی از کاربرد کلمه موجبات اسارت

ماجرا مربوط به بی‌خبری یک عاشق و معشوق در یک خانه اشرافی قبل از انقلاب است که نوکر زاده خانه (راننده) با حسادت و نفرت آنها را زیر نظر دارد پس از تحولات انقلاب نوکرزاده با پرونده سازی منجر به مصادره منزل و کشتن صاحبخانه و اسارت دختر و دوستش می‌شود. وی با ورود به سیستم نظامی انقلاب که اکثرا از جنس خود او هستند موجبات شکنجه عاشق و معشوق را فراهم می‌کند و در نهایت در زندان به دختر تجاوز می‌کند و پس از آزادی با او ازدواج کرده و یک دختر و یک پسر از او به دنیا می آید. حال سالها بعد به پوچی زندگی می‌کند دخترش در ترکیه فاحشه شده‌ و عاشق قدیم با بازی بهروز وثوقی که میانسال و دلشکسته اما همچنان استوار است بدون اینکه دختر همسرش را بشناسد با دختر ارتباط جنسی می‌گیرد. بهروز پس از آنکه جلاد خود را شناخت و متوجه شد عشقش و دخترانش که هستند موجبات مرگ خود و جلاد فاسق را فراهم می‌کند.
اما اگر جوانان در جمود فكرى و خواب غفلت بخفتند توان درك و تشخيص ارزشهاىزندگى را نخواهند داشت و با دلسوزترين افراد جامعه در بدترين شرائط برخورد مىكنند و مقام ارزشمند پدر و مادر، و دلسوزى و علاقه هايشان ، هيچ ارزشى براى آنها درپندارشان ندارد بلكه در اثر اسارت نفس و هواهاى شيطانى ، هميشه در جهت مخالفت آنهاحركت مى كنند و موجبات آزار و اذيت پدر و مادر خود را فراهم مى سازند در اينحال كيفر تمرد و تخلفهايشان از راه مى رسد و به تمامآمال و خواسته هايش پايان مى دهد و آنها را براى هميشه بدبخت و رو سياه مى كند.
در حالى كه روند انحطاط دنيادارى به ويژه روند انحطاط استكبارى موجبات اسارت تودههاى عظيمى از بشر را در پى دارد. دنيادار با (كنز) وبخل و اسراف و خوشگذرانى موجب فقر، محروميت و مفاسد ناشى از آن براى مردم مى شود.مستكبر با جهانگيرى ، غلبه و سلطه گرى بر ديگران و با افساد فى الارضعامل ذلت ، انحطاط، كفر، فساد و اسارت اقوام و ملت هايى مى گردد.
خودسرى بر اثر بى ايمانى  <>به نسبت پيشرفت علوم و روشن شدن زواياى تاريك خلقت ، بشر از قيد اسارت طبيعت مىرهد و در اعمال تمايلات خويش آزاد مى گردد. در اين موقع ، اگر آدمى به خداوند متوجهباشد و خويشتن را به اطاعت او امرش ‍ موظف بداند، علم و آزادى را در مسير صحيح و بهنفع سعادت بشر به كار مى اندازد و موجبات خوشبختى خود و جامعه را فراهم مى سازد وچنان چه خداوند را انكار كند يا عملا از او امرش سر باز زند و در باطن احساس ‍ مسئوليتىدر پيشگاه الهى ننمايد، آزادى مايه خودسرى اش مى گردد. علم خدمتگزار غرايزش مىشود. غرور علمى او را به پرتگاه خودپرستى مى برد و سرانجام سعادتش را بهبدبختى مبدل مى سازد.
به نسبت پيشرفت علوم و روشن شدن زواياى تاريك خلقت ، بشر از قيد اسارت طبيعت مىرهد و در اعمال تمايلات خويش آزاد مى گردد. در اين موقع ، اگر آدمى به خداوند متوجهباشد و خويشتن را به اطاعت او امرش ‍ موظف بداند، علم و آزادى را در مسير صحيح و بهنفع سعادت بشر به كار مى اندازد و موجبات خوشبختى خود و جامعه را فراهم مى سازد وچنان چه خداوند را انكار كند يا عملا از او امرش سر باز زند و در باطن احساس ‍ مسئوليتىدر پيشگاه الهى ننمايد، آزادى مايه خودسرى اش مى گردد. علم خدمتگزار غرايزش مىشود. غرور علمى او را به پرتگاه خودپرستى مى برد و سرانجام سعادتش را بهبدبختى مبدل مى سازد.