منی منی

معنی کلمه منی منی در لغت نامه دهخدا

منی منی. [ ] ( اِخ ) نام ایل کرد از طایفه پشتکوه. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 68 ). ظاهراً می می.

جملاتی از کاربرد کلمه منی منی

۱)تماس جنسی، درصورتی‌که شما رابطه جنسی محافظت نشده با فرد مبتلا به این بیماری داشته باشید که خون، بزاق، منی یا ترشحات واژنی‌اش وارد بدن شما شود، ممکن است شما مبتلا شوید.
با چون منی نازک‌خیال ابرو کشیدن از ملال زشت است ای وحشی غزال اما چه زیبا می‌کنی
بوی عرق، بوی منی، بوی پشم چون بمشامش رسد، آید بخشم!
می‌بری از منِ مسکین دل و بر می‌شکنی بس تو خود هیچ سخن نیست که در خونِ منی
بربکر ربابیت چو بیند گوید کاندر غلطم که من توام یا تو منی
پردهٔ من جز منی من نبود از منی من چو بر آمد دمار
مدح تو آری کجا در خور اوهام ماست وصف ترا چون کند همچو منی ناتوان
ور کند بازوی خود رنجه به خون چون منی من نهم گردن به طاعت زخم تیغ تیز را
برزمی که کردی چنین کش مشو هنرمند بودی منی فش مشو
هجر تو ز من هجرت دانش بود از مغز هم در منی آنگه‌ که به وصلت‌ کنم آهنگ
هر جا که دلی است شاهدی می طلبد من شاهد حضرتم تو مشهود منی
لکوسپرمیا: سطح بالایی از سلول‌های سفید خون در منی‌ها
آنامین اللری یادیما دوشوب ،اؤپوب گؤزوم اوسته قویماق ایسته رمألینین کؤتَگی نئجه شیرین دیر ،شیرین کؤتَگیندن دۆیماق ایسته رم …حیرصله نیب او منی هردن دؤیَنده ،یاشلی گؤزلرینی قیرپیب یوماردی ،خیردا اللری نین تیتره ییشیندن،نصحت تؤکولور، اؤگود داماردی …!