ممشاد دینوری

معنی کلمه ممشاد دینوری در لغت نامه دهخدا

ممشاد دینوری. [ م َ دِ ن َ وَ ] ( اِخ ) عارف و زاهد، از خلفای جنید بغدادی است و به سال 298 هَ. ق. درگذشته است. از سخنان او در تذکرةالاولیاء و نفحات الانس نقل شده است. رجوع به تاریخ گزیده ص 774 و ریحانةالادب ج 6 ص 7 شود.

معنی کلمه ممشاد دینوری در دانشنامه آزاد فارسی

مَمشاد دینَوَری ( ـ بغداد ۲۹۹ق)
از بزرگان مشایخ صوفی و عارف ایرانی. هرچند با جنید و رُوَیم تنها مصاحبت داشت و تربیت از دست ابویحیی جلّا و مشایخ دیگر گرفت، اما او را در شمار خلفای جنید ذکر می کنند. او را به کثرت علم و زیادی کرامات ستوده اند. سیرتی مشابه فتیان داشت و توکّل را اصل طریقت می دانست. معتقد بود که ۴۰ سال است که بهشت را به او عرضه کرده اند، اما گوشۀ چشمی به آن نینداخته است. از او اشارات بسیاری نقل کرده اند.

معنی کلمه ممشاد دینوری در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ممشاد دینوری، صوفی ایرانی در قرن سوم بود.
در بعضی منابع، ممشاد دینوری با خواجه عِلو دینوری (متوفی ۲۹۸) یکی پنداشته شده است شاید به سبب نسبت هر دو تن به شهر دینور، نزدیک بودن سال وفاتشان و آمدن نام هر دو در ردیف مشایخ سلسلۀ چشتیه بود. با این حال، شرح حال و اقوال آن ها به کلی با هم متفاوت است.
شناخت اجمالی
از تاریخ تولد و زادگاه ممشاد اطلاعی در دست نیست.وی از اقران جنید ، رویم ، و ابوالحسن نوری ، و یکی از نه نفری بود که گفته می شود بی واسطه از جانب جنید اجازۀ نقل روایت و نشر طریقت داشته اند. وی همچنین مصاحب یحیی بن جلّاء بوده است.
جایگاه دینوری در تصوف
میزان اهمیت و جایگاه وی در تصوف از آن جا معلوم می شود که در شجره نامۀ چندین طریقت، از جمله در سلسلۀخلافت و روایت طریقت کبرویه ، نامش آمده است.
نسب
...
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از اثر آفرینان است
صوفی و عارف. ظاهراً ممشاد نام اصلی او و احتمالاً مخفف محمد شاد است. اهل عراق بود. در زمان مقتدر عباسی می زیست و از بزرگان عرفا و مشایخ طریقت عصر خود به حساب می آمد و از اقران جنید و رویم و نوری و در بین خلفای جنید بغدادی برتر بود. ابوبکر محمد بن عبداللَّه رازی حافظ از وی کلماتی را نقل کرده است. از اوست: راه حق دور و صبر بر حق بس سخت است.

جملاتی از کاربرد کلمه ممشاد دینوری

«آن ستودۀ رجال، آن ربودۀ جلال، آن صاحب همّت زمانه، آن عالی‌دولت یگانه، آن مجرّدشده از کینوری، شیخ ممشاد دینوری، رحمه‌الله علیه....»
ممشاد دینوری (؟ - ۲۹۹ قمری) عارف، زاهد و صوفی ایرانی قرن سوم است. از خلفای جنید بغدادی بوده و بنا به برخی از روایات درگذشته ۲۹۸ یا ۲۹۹ هجری قمری می‌باشد. شیخ ممشاد اگر چه اصالتاً دینوری بوده اما محل زندگی او در بغداد بوده است. سخنان او در تذکرةالاولیا عطار نیشابوری و نفحات الانس نقل شده و عطار نیشابوری نیز به صورت جداگانه به توصیف احوال و رفتار او در زندگی ساده اش پرداخته است.

برخی از منابع تاریخی که به ممشاد دینوری اشاره کرده و یا اطلاعاتی دربارۀ او به دست داده‌اند

اطلاع دقیقی از زمان تولد و درگذشت ممشاد دینوری در دست نیست. اما قدر مسلم وی از مریدان جنید بغدادی بوده و از معدود کسانی که می توانستند روایات مربوط به اهل طریقت را منتشر کنند. او در دوران مقتدر عباسی می زیسته و در تصوف جایگاه ویژه ای دارد و در شجره نامه سلسله خلافت و روایت کبرویه از او یاد شده است.
عطار نیشابوری در تذکره‌الاولیاء فصلی را تحت عنوان «ذکر شیخ ممشاد دینوری رحمه‌الله علیه» به او اختصاص داده‌است که اینگونه آغاز می‌شود:
در اختلاف میان سرداران دیلمی، حکومت طبرستان و دیلمان به مردآویج گیلی رسید که سلسله آل زیار را بنیان‌گذارد. او با کشتن داعی صغیر (به خون‌خواهی هروسندان)، نشان داده بود که مردی کینه‌توز است. مردآویج زمانی که به حکومت رسید، از اعتقادات اسلامی به‌دور بود، آن‌چنان‌که در فتح دینور، تلاش ابن ممشاد دینوری ـ صوفی و زاهد معروف ـ برای جلوگیری از کشتار و غارت مردم به جایی نرسید؛ و او را نیز بااینکه به قرآن متوسل شده بود، کشتند. مردم دینور برای گرفتن کمک به بغداد رفتند. «روهای خود را سیاه کرده با وای گفتن و استغاثه وارد بغداد شدند و قرآن‌ها برچوب زدند و گفتند: مردآویج جیلی آنان را کشتار کرده‌است. استغاثه می‌کردند». فریاد دادخواهی آنان به‌جایی نرسید؛ زیرا خلیفه و وزیرش قدرت جلوگیری از مردآویج را نداشتند. مردآویج که اعتقادات مذهبی خاصی از او به‌ثبت نرسیده‌است، برای تأیید حکومتش نیاز به منشور خلیفه داشت و لازم بود لباس سیاه عباسیان بر تن کند تا بماند و حکومتش رسمیت یابد و چنان کرد.