مقوله وضع

معنی کلمه مقوله وضع در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مقوله وضع، یکی از مقولات عَرَضی بوده و به معنای نسبت اجزای جسم با یکدیگر، و نسبت آن اجزا با اجسام دیگر است.
مقوله وضع از مقولات عَرَضی بوده، و عبارت است از: نسبت اجزای جسم با یکدیگر، و نسبت آن اجزا با اجسام دیگر، مانند ایستاده بودن، نشسته بودن و به پشت خوابیده بودن. خواجه طوسی در اساس الاقتباس در تعریف آن چنین آورده است: "و آن (وضع)، هیاتی باشد که مرکب را (جسم را) حاصل شود، به سبب نسبتی که اجزا او را با یک دیگر، و نسبتی که اجزا او را با جهات عالم افتد مانند قیام و قعود، و استلقا (به پشت خوابیدن) و انبطاح (بر روی افتادن) و غیر آن". هنگامی که کُره ای به گرد محور خود بچرخد، وضع آن تغییر می کند و از این رو حرکت آن را «حرکت وضعی» می گویند.
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: • گرامی، محمدعلی، منطق مقارن.• خوانساری، محمد، منطق صوری.• ابن سینا، حسین بن عبدالله، النجاة.• علامه حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید.• ابوالحسن سالاری، بهمنیار بن مرزبان، التحصیل.• ابوحامد غزالی، محمد بن محمد، معیار العلم فی فن المنطق.• خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس.• مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه.

جملاتی از کاربرد کلمه مقوله وضع

علم به وقايع و حوادث و اوضاع و احوال انسانها در گذشته ، درمقابل اوضاع و احوالى كه در زمان حال وجود دارد. هر وضع و حالتى و هر واقعه و حادثهاى تا به زمان حال ، يعنى زمانى كه درباره اش قضاوت مى شود تعلق دارد، (حادثهروز) و (جريان روز) است و ثبت چنين وقايعى ازقبيل (روزنامه ) است . اما همين كه زمانش منقضى شد و به گذشته تعلق يافت جزءتاريخ مى گردد و به تاريخ تعلق دارد. پس علم تاريخ در اين معنى ، يعنى علم وقايعو حوادث سپرى شده و اوضاع و احوال گذشتگان . زندگى نامه ها، فتح نامه ها، سيره هاكه در ميان همه ملل تاءليف شده و مى شود از اين مقوله است .

قرآن همه چيز است ... قرآن الفاظ نيست ، از مقوله چيزهاى سمعى و بصرى نيست ، از مقوله الفاظ نيست ، از مقوله اعراض نيست ، ليكن منزلش ‍ كرده اند.براى ماها كه كور و كرهستيم ، تا آنجايى كه بشود اين كور و كرها همه از آن استفاده بكنند آنهايى كه آن استفاده ها را مى كردند آنها وضع تربيت شان يك جور ديگرى بود، وضع تلقى شان از قرآنبه يك نحو ديگرى بود، وضع توجه شان به مبدا قرآن از آن (مبداء)نازل شده است يك وضع ديگرى بود... به يك آدمى كه كور است شما چطور مى توانيد بفهمانيد كه نور چيست ؟ با چه زبانى با چه حرفى ؟ غير از آنكه (بگوييد) نور يك چيزى است (كه فضا را) روشن مى كند، چطور آن كسى كه نور را ديده مى تواند به آنآدمى كه نور را نديده افهام كند؟(272).

مانند دیگر جوامع باستان، منشأ اصلی برده داری احتمالاً جنگ بوده‌است، چنان‌که از اصطلاح بسیار رایج انشهریگ (خارجی) آشکار است. از این گذشته، مادیان از عوامل دیگری نیز سخن می‌گوید؛ مانند فروش کودکان که پدر انجام می‌داد و برده کردن افرادی که برای مدت زمان محدودی به‌عنوان وثیقه قرض به طلبکار داده شده بودند. فرزند برده بودن نیز گاهی سبب بردگی می‌شد. اگرچه برده در قانون ساسانیان عمدتاً به عنوان موضوع حق (مملوک) تلقی می‌شد، می‌توانست تا حد معینی، صاحب حق (مالک) هم باشد. از این جنبه، شیوه متداولِ قانون ساسانیان با قوانین دیگر جوامع دوران باستان تفاوت چندانی نمی‌کرد. با این‌که برده شیء «خواسْتگ»، شمرده می‌شد، استعدادهای انسانی او را، که ممیّز او از سایر اشیا و حیوانات بود، به‌سادگی نمی‌شد نادیده گرفت. چون دیگر جوامع باستانی، برده به مقوله ویژه «دارایی زنده» تعلق داشت، چنان‌که ارسطو آن را تعریف کرده‌است، و بنابراین به عنوان شخص نیز تلقی می‌شد. قانون ساسانیان، صلاحیت قانونی محدودی به برده می‌داد، اما در همان زمان، او را موضوع حق (مملوک) نیز می‌شمرد. مادیان، در چندین مورد، از وضع دوگانه برده، به عنوان شیء و انسان، سخن گفته، و حال آن‌که در موارد دیگر او را مانند یک دارایی تلقی کرده‌است.
و اما اينكه چرا با اين كلمه چنين معامله اى شده ، كه يكى مانند ساير كلمات از مقولهالفاظ، و جائى ديگر از مقوله اعيان خارجى باشد؟ در پاسخ مى گوئيم علتش اين شدهكه نخست ديده اند لفظ (اسم ) وضع شده براى الفاظى كه دلالت بر مسمياتى كند،ولى بعدها برخوردند كه اوصاف هر كسى در معرفى او و متمايز كردنش از ديگران كاراسم را مى كند، به طوريكه اگر اوصاف كسى طورى در نظر گرفته شود كه ذات او راحكايت كند، آن اوصاف درست كار الفاظ را مى كند، چون الفاظ بر ذوات خارجى دلالت مىكند، و چون چنين ديدند، اينگونه اوصاف را هم اسم ناميدند.
وضع: سومین مقوله «وضع» است که کلمه «وضعیت» در فارسی از همین لغت گرفته شده‌است و در اصطلاح به معنای نسبت یک شیء با دیگر اشیاء یا نسبت هر جزء با جزء دیگر است؛ برای نمونه از مقوله وضع می‌توان از راست بودن یا خمیده بودن یا تمام ویژگی‌هایی که دارای شدت و ضعف هستند[۸] نام برد.
جوزف راز در نظریه «پوزیتیویسم حقوقی» خود، به ارتباط میان قانون و اخلاقیات می‌پردازد و ابراز می‌کند که این دو مقوله لازم و ملزوم نیستند. چنانچه یک قانون به صرف غیراخلاقی یا نابرابر بودن، خاصیت قانونی خود را از دست نمی‌دهد. اینجا لازم به تذکر است که «پوزیتیویزم حقوقی» می‌تواند به دو نوع نگرش اطلاق شود. گروهی از حقوقدانان مکتب پوزیتیویسم بر این باورند که قانون نمی‌تواند یا نبایست بر پایه یا با استناد به اخلاقیات وضع شود. گروه دیگر، به مانند جوزف راز، منعی برای ارتباط قانون با اخلاقیات قائل نیستند و تنها بر این نکته تأکید می‌کنند که اقتدار قانون در یک جامعه لزوماً به خاطر همخوانی قوانین با اخلاقیات نیست.

هشيارى مردم در وضع فعلى يكى از عوامل پيروزى آنان برباطل است و مردم تصور نكنند ايادى نفوذى استكبار و آمريكا دست از شيطنت برداشته اند،در هر جا و در هر مقوله اى احتمال حضور و كارشكنى آنان هست . بايد با دقت مراقب بود كه نكند دستى در كار باشد كه تبليغ كند جنگ تمام شد و وضع كشور فرق نكرد. مگر آثارجنگ ظرف يكى دو سال تمام مى شود؟ من دست و بازوى همه كسانى كه بى ادعا و مخلصانه در صدد استقلال و خودكفايى كشورند، مى بوسم . باز سفارش مى كنم كه به خدا متكى باشيد و براى هميشه زير بار شرق و غرب نرويد.(168)