[ویکی فقه] معانی اعم، معانی شامل مصادیق صحیح و فاسد یک عبادت یا معامله می باشد. معنای اعم، آن است که در برگیرنده مصادیق صحیح و فاسد از یک عبادت یا معامله می باشد؛ به بیان دیگر، معنای اعم، معنایی است که هم فرد تام الاجزا والشرایط از معاملات یا عبادات را در بر می گیرد، و هم فرد فاقد بعضی از اجزا و شرایط را. عناوین مرتبط ۱. ↑ اصول الفقه، مظفر، محمد رضا، ج۱، ص۴۳. ...
جملاتی از کاربرد کلمه معانی اعم
فرق ملکه و صفت این است که ملکه دلالت بر معانی راسخ، ثابت و دائم میکند، در حالی که صفت اعم از آن است؛ زیرا صفت، به آنچه در حکم حرکات است نیز اطلاق میشود، مانند روزه، نماز و امثال آن،
ب – در مورد نوشت و چاپ واژهنامههای فارسی بنیاد فرهنگ ایران در درجه نخست به نوشتن «فرهنگ تاریخی زبان پارسی» همت گماشت؛ که در کلیهٔ متون و نظم و نثر پارسی موجود در جهان – اعم از چاپ شده و نشده – از آغاز تا قرن هفتم به کار رفتهاست با ذکر معانی دقیق و شواهد. تمام واژههای منابع مربوط به این دوره استخراج شد و مطالب این بخش پس از طی مراحل نهگانه بررسی و تحقیق و بازخوانی و غیره آماده چاپ شد و این فرهنگ عظیم به چاپ رسید.
یکی از معانی مترتب به آفرینش (ابداع)، پدیدآوردن چیز از ناچیز، است. مانند آفرینش خداوند سبحان. آفرینش او از نوع ترکیب و تألیف نیست بلکه ایجاد یک چیز، پس از عدم آن چیز است. هنگامی که گفته شود: “خداوند چیزی را «از عدم» خلق میکند“، برخی گمان میکنند که «عدم» یک امر مادی همچون خمیر کار است و برای ایشان سؤال میشود که چگونه میتوان «وجود» را «از عدم» خارج کرد؟ منشأ این سؤال، تبیین اشتباه موضوع است؛ عوض اینکه گفته شود «از عدم»، باید گفت «بعد از عدم». یعنی آن چیز، مسبوق به عدم است. به عبارت دیگر، یک شیء، وجود پیدا کرده پس از اینکه وجود نداشته است. فیلسوفان بین ابداع و خلق تفاوت قائل شده و گفتهاند: ابداع پدیدآوردن چیز از ناچیز است و خلق پدیدآوردن چیزی از چیز دیگر. به این جهت خدای بزرگ گفتهاست: پدید آورنده آسمانها و زمین (بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) و نگفتهاست بدیع الانسان، بلکه گفتهاست: انسان را خلق کرد (خُلِقَ الْإِنْسانُ). پس ابداع به این معنی اعم از خلق است.