مسند حضرت عبدالعظیم حسنی

معنی کلمه مسند حضرت عبدالعظیم حسنی در دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] مسند حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام). مسند حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) تألیف عزیزالله عطاردی و علیرضا هزار، دربردارنده روایات نقل شده از طریق حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) است. این اثر به زبان فارسی و در سال 1382ش نوشته شده است.
کتاب در دو بخش «درآمد» (در 121 صفحه) و مسند عبدالعظیم حسنی (در 132 صفحه)، سامان یافته است .
در مجموع 118 حدیث همراه با ترجمه فارسی آن ها در این کتاب گردآمده اند. مؤلفان کوشیده اند حتی الامکان روایات را از مصادر اصلی حدیث نقل کنند و کمتر از بحار الانوار یا سایر جوامع روایی نقل حدیث کرده اند .
در احادیث کتاب تکرارهایی به چشم می خورد که غالباً ناشی از ذکر تقطیعات حدیث است؛ برای نمونه، حدیث 39 مسند، گفت وگوی حضرت موسی بن عمران(ع) با خداوند را به تفصیل نقل می کند و احادیث 40 تا 46 هم فقراتی از همان گفت وگو را نقل می کند .
با آنکه این اثر به شکل مستقل درباره مسند عبدالعظیم(ع) نبوده و به شرح زندگانی وی هم پرداخته است، ولی در آنجا که به احادیث رسیده از حضرت عبدالعظیم(ع) می پردازد، بسیار نیکو روایات ایشان را جمع آوری و تبویب می کند ولی از آن روی که روایات تقطیع شده را غالباً، مستقل و جدا می انگارد، تعداد روایات کتابش زیاد شده است .

جملاتی از کاربرد کلمه مسند حضرت عبدالعظیم حسنی

این بود که شاه مخلوع لابد شد تا قسمت بزرگی از قوه خود را به طرف ما فرستد و از کار تبریز سست شود. و حمدالله که از آن روز به بعد دوباره قالب مشروطیت را روحی تازه پیدا شد و من آنچه شد تا فتح طهران، خلع شاه و رفع موانع بزرگ و تشکیل دارالشورا و وزارت خانه‌ها و دایر شدن تمام ادارات رسمی دولتی، که منتهای آرزوی هر دوست مشروطه‌طلب بود (همراه بودم) ولکن چیزی که از این همه تبدیلات و تغییرات منظور بوده همانا بر احدی پوشیده نیست که جز این نبود که ما به‌ترتیب مشروطه و اسلوب دولتی شور و روی دین و دولت خویش را رونق دهیم و دست ظلمه را با زنجیر قانون ببندیم تا به زیردستان ستم نتوانند کرد و به قانون اخذ مالیات کنم و به قانون خرج. احدی خودسر کار نکنند و هیچ‌کس بدون لیاقت و شرط بر مسندی ننشیند و امیدوارم عن‌قریب به این نتایج نیز برسیم. ولیکن چون پاره‌ای مشهودات و بعضی مسموعات از دور و نزدیک، از سلوک حکام و رفتار اقویا بر خلاف معمول است، این بود که خواستم به محل ایل خود بازگردم. چون به حضرت عبدالعظیم رفتم جمعی از خیرخواهان وطن و وکلای دارالشورا و علمای اعلام مرا مانع شده و گفتند مطالب خود را بنویس و به مجلس شورا فرست تا جواب کافی دهند و به وعده اقدامات عاجلانه امیدوارت سازند.
«از طرف مجلس، مقرّر شد که آقایان سیّد عبدالله و آقامیرزا سید محمد طباطبایی به حضرت عبدالعظیم بروند و به هر طریقی که صلاح می‌دانند، همراهانش را به شهر برگردانند.