مرز بستن

معنی کلمه مرز بستن در لغت نامه دهخدا

مرز بستن. [ م َ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) اطراف کرت زراعت را بالا آوردن. قطعه زمینی را برای زراعت وسهولت آبیاری کرت بندی کردن. رجوع به مرزبندی شود. || بستن مرز در تداول سیاسی ؛ ممنوع کردن رفت و آمد اتباع دو مملکت همسایه را به کشور یکدیگر.

جملاتی از کاربرد کلمه مرز بستن

در تابستان ۱۳۸۴ (۲۰۰۵) هنگامی که نیروهای ایالات متحده در تلاش برای بستن مرزهای سوریه با عراق برای ممانعت از ورود شبه نظامیان سنی القاعده بودند، جنگ حول بغداد و تل‌عفر ادامه یافت. کوشش‌های آمریکا برای بستن مرزها هم به درگیری‌های بیشتر در شهرهای کوچک کنار فرات بین پایتخت و مرز انجامید.