مراتب انس با قران

معنی کلمه مراتب انس با قران در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مراتب انس با قرآن. از اولین شبی که قرآن بر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرود آمد، سرزمین تشنه از معنویت حجاز در معرض رحمت الهی قرار گرفت و ابواب ارتباط با این منبع فیض الهی برقرار شد و قرآن، حلقه اتصال آسمان و زمین گردید. انس با کلام وحی و زمزمه آیات آن در شبانه روز به گونه ای بود که پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم)، خانه افراد را از صوت قرآن صاحبان آنها می شناخت. عده ای به قرائت، عده ای به حفظ و گروهی به تدبر در آیات الهی پرداختند و جامعه اسلامی نیز در حال عمل کردن به این آیات نورانی بود.
با وجود این، چرا قرآن می گوید که در قیامت، پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) از مهجوریت قرآن شکایت دارد؟ آیا حضرت از امت زمان خود گله می کند یا از مسلمانان بعد از آن دوران؟ به نظر می رسد با توجه به ارتباط و علاقه ای که بین اصحاب و پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) در آن زمان بوده است، این شکایت، متوجه دوران بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) باشد. روایت معتبری ذیل آیه: (رب ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا) پیدا نشده که منشا قضاوت صحیح باشد؛ ولی با توجه به آنچه گذشت، احتمال اینکه امت بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) مشمول این شکایت باشند، بیشتر است. برای خارج شدن قرآن از مهجوریت، این نوشتار در پی آن است که روایات وارد شده در مورد قرآن را به صورتی نظام مند در آورد. البته این نظام در تمام سخنان گهربار پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) و معصومان(علیه السّلام) وجود دارد (که در نوشته ای مستقل، خواهد آمد). کاری که ما کرده ایم، این است که چنین نظامی را آشکار نموده ایم. حاصل این سیر طولی که در روایات مربوط به قرآن انجام شده، این می شود که هر کس به فراخور ظرفیت و توان خویش از قرآن بهره گیرد و عدم توانایی در یک مرحله، او را از مراحل قبل محروم نکند؛ مانند روایات مربوط به نماز خواندن که فقها از مجموع روایات، قاعده ای ساخته اند که با توجه به آن قاعده، هیچ کس عذری در ترک نماز ندارد و گفته اند: (الصلاة لا یترک بحال؛ نماز در هیچ حالی نباید ترک شود).
رفع مهجوریت قرآن
در مورد قرآن نیز اگر بخواهیم آن را از مهجوریت خارج کنیم، هیچ کس نباید تحت هیچ شرایطی ارتباط خود را با آن قطع نماید. البته نماز، حکمی الزامی دارد؛ اما در مورد قرآن، الزام و تکلیفی در کار نیست.اگر روایات مربوط به قرآن را تحت این نظم در نیاوریم، تعارض شدیدی بین آنها وجود خواهد داشت. برای مثال در تعدادی از روایات به قرائت قرآن سفارش شده است و بر این کار تاکید شده، تا جایی که پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) فرموده است: (ان الرجل الاعجمی من امتی لیقرا القرآن بعجمیته فترفعه الملائکة علی عربیته؛ اگر کسی قرآن را اشتباه هم بخواند و نتواند آن را تصحیح کند، فرشته ای مامور می شود تا به صورت صحیح آن را بالا ببرد) و یا در دسته ای از روایات، برای شنیدن قرآن ثواب قائل شده اند و حتی شنیدن غیر ارادی آن را هم مستحق پاداش دانسته اند.در مقابل، روایات فراوانی وجود دارد که پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) یا ائمه علیه السّلام فرموده اند در قرائت بدون تدبر و اندیشه، خیری نیست و یا روایاتی هست که در آنها فقط برای عمل به قرآن، ارزش قائل شده اند.
← رفع تعارض بین روایات
در مورد بطون قرآن، دو سؤال مطرح است: یکی اینکه آیا قرآن بطن دارد؟ دوم اینکه تعداد این بطون، چند تاست؟در پاسخ به سؤال اول باید گفت: قرآن علاوه بر ظاهر، باطنی دارد و روایات، این نکته را ثابت می کند. امام صادق(علیه السّلام) فرمود:ان للقرآن ظهرا و بطنا. این روایت، علاوه بر (اصول کافی) در (من لایحضره الفقیه)، (المحاسن) برقی و (تفسیر عیاشی) با سندهای متفاوت، نقل شده است.در حدیث دیگری، جابر نقل می کند که از امام باقر(علیه السّلام) از تفسیر آیه ای پرسیدم. حضرت پاسخ داد. دوباره پرسیدم. جواب دیگری داد. درباره اختلاف دو جواب سؤال کردم. حضرت فرمود:یا جابر! ان للقرآن بطنا و للبطن ظهرا. البته در کتاب (محاسن)، این روایت به گونه دیگری هم آمده و به جای (للبطن ظهرا)، (للبطن بطنا) آمده؛ ولی این اختلاف، مانعی برای وجود بطن برای قرآن نیست.اما درباره سؤال دوم که قرآن چند بطن دارد، مشهور است که تا هفتاد بطن برای قرآن ذکر نموده اند؛ اما نه عدد هفت و نه هفتاد، روایت معتبری ندارند. اگر هم این اعداد درست باشد، فقط کثرت را اثبات می کند؛ چون در عرف _و بخصوص در فرهنگ آن زمان_ از این اعداد برای همین مقصود استفاده می شده است. نگارنده هنوز هیچ حدیث معتبری مبنی بر وجود داشتن هفتاد بطن برای قرآن نیافته است و ظاهرا این اعداد، تنها شهرت دارند. البته در مورد هفت بطن هم فقط یک روایت در (عوالی اللئالی) وجود دارد که در آن آمده:ان للقرآن ظهرا وبطنا ولبطنه بطن الی سبعة ابطن. مولانا در (مثنوی) درباره بطون قرآن، تعبیر به جان قرآن کرده است:تو ز قرآن ای پسر ظاهر مبیندی و آدم را نبیند جز که طینظاهر قرآن چو شخص آدمی استکه نفوسش ظاهر و جانش خفی است و در جای دیگر، هدایت انسان را در گرو ورود به لایه های معانی قرآن می داند:که ز قرآن گر نبیند غیر (قال)این عجب نبود ز اصحاب ضلالکز شعاع آفتاب پر ز نورغیر گرمی می نیابد چشم کور به عقیده مولوی باید علاوه بر گرمی خورشید به فوائد دیگر آن نیز پی برد و از آن بهره جست؛ چرا که در غیر این صورت، انسان به گوهر هدایت دست نخواهد یافت.
بررسی دو مطلب
...

جملاتی از کاربرد کلمه مراتب انس با قران

پس ، ذات مقدس به عنايات ازلى از آن وجود شريف دستگيرى فرمود و با الهام حبى ،تسبيح و تعظيم و تحميد را به آن ذات مقدس تلقين فرمود تا پس از هفت مرتبه ،به عددحجب و عدد مراتب انسان ،به خود آمد و حالت صحو براى او دست داد و در جميع نماز معراج دوام داشته .

در حالى كه با وجود دلائل روشن و آيات بينات بر نبوت او جائى براى اين بهانه جوئيها نيست ، به علاوه فرشته نه قدرتى بالاتر از انسان دارد و نه آمادگى واستعدادى براى رسالت ، بيش از او، بلكه به مراتب انسان از او آماده تر است .

اسلام يك مكتبى است كه براى انسان سازى آمده است و ما بايد ببينيم كه اين انسان كه بهقول بعضى ماهيت ناشناخته است ، اين انسان چه ابعادى دارد و چه احتياجاتى دارد و اسلام كه براى انسان سازى آمده است ، آيا جهت حيوانى اين را فقط خواهد بسازد يا جهت معنوى اورا مى خواهد بسازد؟ يا انسان مى خواهد بسازد؟ انسان مثل ساير موجودات نيست ، ساير موجودات مثل مثلا حيوانات كه حالا در درجه بعد از نباتات و معادن اين ها واقع شده است ، حيوان همان حال طبيعى دارد و از ماوراءالطبيعه يك چيز كمى ،يك احساسى ، يك ادراكى ، اما ادراك ناقص دارد و ديگر هم مراتب ندارد ماوراءالطبيعه اش .انسان از اين نقطه اول طبيعت تا آن آخرى كه يك موجود الهى مى شود، مراتب انسان است ،يعنى يك انسان مى تواند سير بكند از عالم طبيعت تا ماوراءطبيعت و از ماوراءطبيعت تامرتبه الوهيت سير بكند، تا برسد به اينكه آنجا را ادراك بكند.