مدد معاش

معنی کلمه مدد معاش در لغت نامه دهخدا

مددمعاش. [ م َ دَدْ م َ ] ( اِ مرکب ) آنچه علاوه بر مواجب و مرسوم به نوکر می دهند. ( ناظم الاطباء ). مددخرج. کمک هزینه. مبلغی علاوه بر حقوق که از طرف دولت یا کارفرما به مستخدمان و کارمندان پردازند جبران کمی دستمزد یا سنگینی هزینه زندگی را. || زمینی که در وجه معاش کسی از جانب ملوک مرحمت شود. ( آنندراج ). نیز رجوع به تذکرة الملوک چ 2 ص 36، 44، 53، 99، 95 شود.

معنی کلمه مدد معاش در فرهنگ عمید

پولی که علاوه بر حقوق به کارمند دولت بدهند برای کمک به زندگی.

جملاتی از کاربرد کلمه مدد معاش

((انتظاراتى كه مورد ترقى انسان داشتند، حد و مرزى نمى شناخت ... تصور مى كردندكه علم و پيشرفت مادى ، خودبخود، خوشبختى و فضيلت به بار مى آورد. انسان مىتوانست بهشت را براى خود بر روى زمين بسازد... در مجموع ، فلسفه تاريخ نوينىطرح شده بود كه قايل بود انسان در همين زندگى ، فقط به مدد تلاش خود بهكمال دست خواهد يافت ... و اين به قول كارل بكر، يك نوع ((معاد انديشى معاش آميز، ياآخرت انديشى دنيا پرستانه )) بود، به عبارت ديگر، تجلى و تجسم تازه اى از مدينهالهى و آسمانى بر روى زمين . آيندگان و نه خداوند، در مورد تلاشهاى كنونى بشر،قضاوت خواهند كرد. اميد آينده بود كه به كوشش افراد انسانى معنى مى داد. ((انسانكامل ))، آينده موضوع عشق و ايثار قرار مى گرفت .(128) ))