مدد دهنده

معنی کلمه مدد دهنده در لغت نامه دهخدا

مدددهنده. [ م َ دَدْ دَ هََ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) مددکننده. مددرس. یاری دهنده. ممد : خاطر اشرف شهنشاهی که مدددهنده شعله شمع آفتاب و فروزنده مشعله ماهتاب است. ( سندبادنامه ص 282 ).

معنی کلمه مدد دهنده در فرهنگ فارسی

یاری دهنده

جملاتی از کاربرد کلمه مدد دهنده

تا دور چرخ و سیر ستاره دهنده اند هر سال و ماه را مدد از لیل و از نهار
یکی از مکاتب مهم میناتوری در هرات است که بنام میناتوری بهزاد معروف است. با همه خشونت‌ها و بحران‌های عهدتیموریان، نقاشی افغانستان در این دوران در قالب مکتب هرات، به اوج رسید. با جلوس سلطان حسین بایقرا در هرات و به مدد امیر علی شیر نوایی، ارباب فن از اطراف و اکناف ایران بدان مهد ادب گستر ذو‌ق‌پرور که پناهگاه ادبا و هنرمندان بود، شتافتند. در زمان حکمرانی سلطان حسین، هرات به عنوان مرکز واقعی مدنیت، هنر خطاطی و کتاب آرایی توسعه یافته و اوج تکامل می‌رسد. هم‌آیندی فرم نقاشانه با محتوای عاشقانه و عارفانه شعر و تصویر همراه با فیگور انسانی، در تصاویر ظریف و کوچک و زمینه تزئینی و دارای افق بلند و جبال اسفنجی، همچنین استهلاک نفوذ خارجی و ویژگی‌های ملی و بومی، رهایی از شیوه معمولی مغولی، کار بر ترکیبات رنگی طبیعی، ابداع تک‌چهره، آغاز کاریکاتور چهره، تلاش در نمایش احوالات درونی فیگور و نیز ارائه دیدگاه رئالیستی به جامعه، کاربرد فراوان معماری به عنوان نظم دهنده ساختار نگاره و جایگاه حضور شخصیت‌های نگاره، بازنمایی نهر یا جوی آب با رنگ نقره‌ای که به شکل مارپیج از مشخصات این مکتب نقاشی است.پس از تجزیه و تقسیم افغانستان در قرن شانزدهم میلادی به دست دولت‌های ازبکی ماوراءالنهر، صفوی ایران و بابری هندوستان، جنبش‌ها و مبارزات سیاسی آزادی‌خواهی و استقلال‌طلبی در افغانستان منجر به طرد دولت صفوی و اشغال ایران توسط امپراتوری هوتکیان(۱۷۰۹–۱۷۳۸) به رهبری میرویس گردید.