محمدجان لو

معنی کلمه محمدجان لو در لغت نامه دهخدا

محمدجانلو. [ م ُ ح َم ْ م َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل. 160 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

جملاتی از کاربرد کلمه محمدجان لو

امیراعظم به بهانهٔ برخورد با محمدجان سلطان به پرور حمله کرد. اسماعیل هنر یغمایی که منشی صدراعظم بود، ماجرای حمله به پرور را این‌گونه آورده:
«سپاهیان امیراعظم نخست پرور را محاصره کردند، با شلیک تیر چهار نفر را کشتند و خانه‌های محمدجان سلطان و دیگر روستاییان آن دهکده را غارت کردند. سی و پنج هزار گوسفند و دویست تا چهارصد اسب و قاطر را به چپاول بردند و خود محمدجان سلطان را با چهارده پسر و خویشاوند دستگیر کردند. امیراعظم چون مسافتی دور شد، پدر و پسران را به حضور برد تا به توپ ببندد، ولی همین که نامهٔ خود را که گزارش دروغ، پاره و به خورد داده شده قلمداد شده بود، سالم دید، از کشتنشان چشم پوشید. پروریان سه تا چهار ماه در شاهرود زندانی بودند، پس از آن آزاد شدند. امیراعظم در سال‌های پایان زندگی با مردم به خشونت و ستمکاری رفتار می‌کرد و املاک مردم را به زور تصاحب می‌نمود و کرداری ناخوش داشت.
محمدجان شکوری، ادیب تاجیکستانی و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران، دربارهٔ تغییر خط از فارسی به لاتین و سیریلیک می‌گوید: «در شوروی خلق‌هایی بودند که خطشان را از عربی برگرداندند. خلق‌هایی که آثار تاریخیِ زیادی نداشتند، با شادمانی تمام، تغییر خط را پذیرفتند. لیکن خلق‌های دیگر، مثل تاجیکان، که تاریخ طولانی داشتند و آثار ادبی و علمی و تاریخی داشتند بر اثر تغییر خط از همهٔ آن‌ها محروم شدند.

اسماعیل مهجوری در «تاریخ مازندران» می‌گوید که محمدجان سلطان بر پروریان ریاست داشت. هم‌چنین آورده که در حمله به پرور از هفتصد سوار و دو عراده توپ استفاده شده‌است.