محمد و اصحاب صفه

معنی کلمه محمد و اصحاب صفه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] محمد و اصحاب صفه (قرآن). پیامبر یار دلسوز اصحاب صفه بود و همواره به آنان سرکشی می کرد و نان، خرما و مواد غذایی دیگر برایشان می برد و بیشتر اوقات با آنان هم نشین شده و غذا می خوردند. پیامبر (صلی الله علیه وآله) اصحاب صفه را بیش از پیش به خود نزدیک می نمود. همچنین ایشان به هنگام شب آنها را دعوت می کردند و بین سایر اصحاب خویش برای نگهداری تقسیم می کردند. بنا به روایتی، صحابی معروف "سعد بن عباده" هر شب از هشتاد نفر میزبانی می کرد. برخی از آنها نیز، شب هنگام میهمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) می شدند. پیامبر (صلی الله علیه وآله) آنها را اضیاف اسلام (میهمانان اسلام) لقب دادند.
پیامبر (صلی الله علیه وآله)، موظف به صبر و همراهی با اصحاب صُفّه بود:• «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا؛ با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می خوانند، و تنها رضای او را می طلبند! و هرگز به خاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آن ها برمگیر! و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همان ها که از هوای نفس پی روی کردند، و کارهایشان افراطی است».
← مراد از «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ»
پیامبر (صلی الله علیه وآله)، وظیفه داشت به اصحاب صُفّه توجه کند، تا آنان به خاطر فقرشان از ایشان روی گردان نشوند:• «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا؛ با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می خوانند، و تنها رضای او را می طلبند! و هرگز به خاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آن ها برمگیر! و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همان ها که از هوای نفس پی روی کردند، و کارهایشان افراطی است».
← مراد از وجه
پیامبر (صلی الله علیه وآله)، مکلف بود اصحاب صُفّه را بر ثروتمندان مغرور ترجیح دهد:• «وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَیْکَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَیْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِکَ عَلَیْهِم مِّن شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ؛ و کسانی را که صبح و شام خدا را می خوانند، و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن! نه چیزی از حساب آن ها بر توست، و نه چیزی از حساب تو بر آن ها! اگر آنها را طرد کنی، از ستمگران خواهی بود!».
← دیدگاه تفسیر نمونه
...

جملاتی از کاربرد کلمه محمد و اصحاب صفه

آنگاه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) به خطبه ايستاد و بعد از حمد و ثناى پروردگار فرمود: اى مردم ! راست ترين گفتارها كتاب خدا و سزاوارترين سفارش اتتقوا و بهترين ملتها ملت ابراهيم و نيكوترين سنت ها سنت محمد و شريف ترين سخنان ذكر خدا و بهترين داستان ها همين قرآن است . و نيكوترين امور سنتهاى ثابت و پا برجاست و بدترين امور، امور نو ظهور و تازه درآمده است .

حمزه به شعوبی‌گری نیز متهم شده است. روشن نیست که این اتهام در روزگار خود وی نیز مطرح بوده یا نه. به نظر می‌رسد توجه فراوانش به زبان فارسی، آداب و رسوم، و تاریخ ایرانیان سبب طرح چنین اتهامی بوده است. تمایل وی نیز به تشیع، به‌رغم لحن جانب‌دارانه‌اش نسبت به علویان یا به کاربردن عباراتی چون «و الصلاة علی نبیه محمد و آله‌اجمعین» غیرمحتمل بوده و ذکر نامش در زمرهٔ مصنفان شیعه مذهب درست نمی‌نماید.

خواننده محترم بايد متوجه باشد اين بى پدر هم حمد خدا را مى كند.مثل ابن زياد بى پدرها خيلى هستند به لباس هاى مختلف و به رنگ هاى مختلف در منابر ومساجد دم از خدا مى زنند، ولى مزدور و جيره خوار و هابى ها هستند. خداوند همه آنها را باابن زياد محشور بدارد به حق محمد و آله الطاهرين . شايد خواننده اى هم پيدا بشود و بگويد: چرا چنين گفته شده است و باز بايد با آن ها صلح كرد، و حدت تشكيل داد. آخر اينان ديگر لياقت ندارند كه آن ها را انسان دعا كند. اين ها دشمنان ائمه هداهستند. براى صلاح ديد كارشان دم از اسلام و قرآن مى زنند. ولى خود انصاف بدهند كه با اعمالشان مخالفت مى كنند با فرموده ائمه اطهار عليه السلام به قول شاعر: قرآن كنند حفظ به طه كشند تيغ ياسين كنند حفظ امام مبين كشند

معبودا درود فرست بر محمد و خاندان محمد و بمن رحم كن آنگاه كه رشته ارتباطم از اين دنيا بريده شود، و نامم از ميان مخلوقان محو گردد، و مانند فراموش شدگان بدست فراموشى سپرده شوم .