محمد بن جریر طبری صغیر

معنی کلمه محمد بن جریر طبری صغیر در دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] محمد بن جریر طبری سوم شخصیتی مورد مناقشه است که بعضی رجال شناسان او را به عنوان نویسنده کتاب دلائل الامامه معرفی کرده اند. درباره وجود تاریخی چنین شخصیتی، در بین علما اختلاف وجود دارد و هر گروه نیز دلایلی را در دفاع از نظر خود مطرح کرده اند. کسانی که وجود او را پذیرفته اند، بر اساس بررسی شواهد و قرائن موجود در کتاب دلائل الامامه، او را از علمای معاصر شیخ طوسی و نجاشی دانسته اند که به احتمال زیاد در بغداد زندگی می کرده است.
در میان مسلمانان دو نفردیگر هم به نام محمد بن جریر طبری هستند، ابو جعفر محمد بن جریر بن یزید طبری متوفی ۳۱۰ق؛ سنی مذهب و صاحب تفسیر و تاریخ طبری، که به خاطر کتاب تاریخش، از مشاهیر اسلام است و دیگری، ابو جعفر محمد بن جریر بن رستم طبری - از معاصران شیخ کلینی (متوفی ۳۲۹ق) - که امامی مذهب و صاحب کتاب المسترشد فی الامامه است. معمولاً برای تمایز بین این دو، طبری دوم را با پسوند شیعی ذکر می کنند.
اما بحث درباره مؤلف کتاب دلائل الامامه باعث مطرح شدن طبری سوم شد. مدت ها تصور می شد که این کتاب نوشته محمد بن جریر بن رستم طبری شیعی، نویسنده المسترشد فی الامامة، است؛ اما در خود کتاب شواهدی وجود دارد که نشان می دهد این اثر متعلق به طبری شیعی نیست. از این رو، برخی از محققان قائل به طبری سوم شدند.

جملاتی از کاربرد کلمه محمد بن جریر طبری صغیر

دو آیهٔ انتهایی سوره اشاره می‌کند که وسوسه‌گران فقط محدود به گروهی خاص نبوده و می‌توانند از جن یا انسان باشند و امکان پراکندگی آنان میان مردم هم وجود دارد. در آیهٔ ۱۱۲ سوره انعام هم به شیاطینی از جن و انسان اشاره شده[ت] که همراه با این آیه، اشاره به شیطانی‌بودن برخی انسان‌ها دارد. محمد بن جریر طبری، مفسر سنی اهل حدیث، هم با استناد به آیهٔ ۶ سوره جن و عبارت «رِجَالٍ مِنَ الْجِنّ» (به‌معنای «مردانی از [جنس] جن») بیان کرده که واژهٔ «ناس» منحصر به مردم نبوده و به جن هم اطلاق می‌شود. این آیات همچنین با آیهٔ ۱۱۲ سورهٔ انعام ارتباط دارند؛ معنی بخش ابتدایی این آیه «اینچنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم؛ آنها به‌طور سری (و درگوشی) سخنان فریبنده و بی‌اساس (برای اغفال مردم) به یکدیگر می‌گفتند» است که مستقیماً به دو آیهٔ پایانی سورهٔ ناس مربوط می‌شود.
در سال ۸۶ قمری ولید بن عبدالملک به خلافت رسید و عمر بن عبدالعزیز را به فرمانداری مکه و مدینه گماشت. ولید بودجهٔ کلانی را در اختیار عمر گذاشت تا زمین و خانه‌هایی را که برای توسعه و نوسازی مسجد باید بدان پیوندد، بخرد. محمد بن جریر طبری در ذیل سخن از حوادث سال ۸۸ می‌گوید: «درهمین سال ولید عبدالملک گفت مسجد پیغمبر خدا را ویران کنند و خانهٔ همسران پیغمبر را نیز ویران کنند و در مسجد بیندازند».
حتی میان یکی از نسخ این اثر منسوب، با کتابی که در همین موضوع به عالم شیعی، سید بن طاووس نسبت داده شده —یعنی لهوف—، اشتراک بسیار دیده می‌شود، بدان حد که تألیف یکی از روی دیگری، احتمال داده شده‌است. با این حال، کتاب ابومخنف به سبب اهمیت و ارزشی که داشته‌است مورد توجه مورخان و محققان قرار گرفت و بسیاری از مورخان قرون بعدی، متن آن را به طرق مختلف در آثار خویش آورده‌اند. احتمالاً متن کتاب ابومخنف تا حدود قرن چهارم هجری باقی بوده‌است؛ زیرا محمد بن جریر طبری در تاریخ طبری آن را بی‌واسطه بازگو کرده‌است. اما دقیقاً نمی‌توان گفت طبری تا چه اندازه در نقل کامل این اثر امانت به خرج داده، اما به هر حال، مهم‌ترین مآخذ مستند نویسندگان بعدی دربارهٔ واقعهٔ کربلا همین اثری است که به مقتل ابی مخنف شهرت یافته‌است. طبری به‌روشنی توضیح نداده‌است که وی این روایات ابومخنف را چگونه و از چه طریقی به دست آورده‌است.
و سرانجام زید همسرش را طلاق داد. این روایت را افرادی چون علامه مجلسی و محمد بن جریر طبری نقل کرده‌اند.
پس از حمله اعراب کردها اکثراً اسلام را به زور و اکراه پذیرفتند در غیر این صورت باید جزیه می‌دادند و در مواردی اعراب با شورش و سرپیچی اکراد روبه‌رو شدند؛ مثلاً محمد بن جریر طبری می‌نویسد: