( مجلس آرای ) مجلس آرای. [ م َ ل ِ ] ( نف مرکب ) مجلس آرا : همه دشت با باده و نای بود به هر کنج صد مجلس آرای بود.فردوسی.بپرسیدکای مجلس آرای مرد که بود اندر این مجلست پایمرد.سعدی ( بوستان ).و رجوع به مجلس آرا شود. || ( اِ مرکب ) شراب و شمع افروخته. مجلس افروز. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مجلس افروز شود. || نام نغمه ای از موسیقی. مجلس افروز. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مجلس افروز شود.
معنی کلمه مجلس ارای در فرهنگ فارسی
( مجلس آرا ی ) ( صفت ) آنکه مجلس و محضر را بوجود خویش آرایش دهد مجلس افروز : بدست چپ خویش بر جای کرد ز رستم همی مجلس آرای کرد .
جملاتی از کاربرد کلمه مجلس ارای
چو شمعم سوخت دل بر یاد بزم مجلس آرایی چراغ هر کسی را بخت می افروزد از جایی
گر به این عنوان تکلف مجلس آرایی کند زود خواهد آشنایان را ز هم بیگانه ساخت
نیست آراسته بی آن مه زیبا مجلس مجلس آرای مرا باز به من بنمایید
چو بهر وغط بر منبر نهد پای شود الفاظ عذبش مجلس آرای
مجلس آرای وزارت انجمن پیرای عدل گوهر دریا کفایت اختر مهر اقتدار
شه از خواب سحر برخاست از جای به دولت شد دگر ره مجلس آرای
شیوه مجلس آرایی و کشیدن درختان نواحی گرمسیری و تنوع بالای جانوران دریایی مانند نهنگ این احتمال را میدهد که نگارگران آن به دریا و سواحل گرمسیری دسترسی داشتند که شهر شیراز به دلیل نزدیکی به دریا، این احتمال را بهتر اثبات میکند که محل تولید این کتاب همان شهر شیراز و یا شهرهای جنوبی و گرمسیری ایران بوده است.
درین مجلس که چندین ذوفنون بود ز من این مجلس آرایی فزون بود
بده تا نشاط سخن نو کنیم و زو مجلس آرای خسرو کنیم
مجلس آرای عیش خوش نقشان بهترین شخص برگزیده لسان
ساختی بزمی، کز حسرت او خازن خلد مجلس آرای تو را گفت، که لاشک یداه