( مجلس آرا ) مجلس آرا. [ م َ ل ِ ] ( نف مرکب ) مجلس آرای. مجلس آراینده. آن که با سخنان مطبوع حضار را خوش و سرگرم کند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). آن که مایه آرایش مجالس و محافل باشد. آن که وجودش مجلس را مزین سازد. زینت بخش مجلس : دریغ آن بر و کتف و بالای اوی دریغ آن رخ مجلس آرای اوی.فردوسی.در جهان تا مجلس و لشکر پدیدار آمده ست مجلس آرایی نیامد همچنو لشکرشکن.سوزنی.هم بر این ایوان نو برتخت خویش تاجدار و مجلس آرا دیده ام.خاقانی.به هر محفل که بنشستی تویی در چشم من زیرا که چون تو مجلس آرایی نمی بینم نمی بینم.خاقانی.فرشته رشک برد بر جمال مجلس من که التفات کند چون تو مجلس آرایی.سعدی.سرم ز دست بشد چشم از انتظار بسوخت در آرزوی سر و چشم مجلس آرایی.حافظ.
معنی کلمه مجلس ارا در فرهنگ عمید
( مجلس آرا ) آن که مجلس را به وجود خود بیاراید.
معنی کلمه مجلس ارا در فرهنگ فارسی
( مجلس آرا ) مجلس آرینده
جملاتی از کاربرد کلمه مجلس ارا
دخترم ! در رفع حجب كوش نه در جمع كتب ، گيرم كتب عرفانى و فلسفى را از بازار بهمنزل و از محلى به محلى انتقال دادى يا آنكه نفس خود را انبار الفاظ و اصطلاحات كردىو در مجالس و محافل آنچه در چنته داشتى عرضه كردى و حضار را فريفته معلومات خودكردى و با فريب شيطانى و نفس اماره خبيث تر از شيطان محموله خود را سنگين تر كردىو با لعبه ابليس مجلس آرا شدى و خداى نخواسته غرور علم و عرفان به سراغت آمد كهخواهد آمد، آيا با اين محموله هاى بسيار به حجب افزودى يا از حجب كاستى ؟ خداوندعزوجل براى بيدارى علماء آيه شريفه (مثل الذين حملوا التوراه ) (15)را آورده تابدانند انباشتن علوم - گرچه علم شرايع و توحيد باشد - از حجب نمى كاهد، بلكهافزايش دهد و از حجب صغار او را به حجب كبار مى كشاند.
محتشم تا خسروان را مجلس آراید به شعر پادشاه او تو باشی مجلس آرای تو من
نگاه مجلس آرا آن نگاه مجلس آرا شد اثر از ساز می بارد اثر از ساز می بارد
دل بیدرد تا کی مجلس آرای هوس باشد جنونی بشکند این شیشه تا راه حلب بندم
میکند پرواز ترک جان و میسوزد روان تا نبیند شمع خود را مجلس آرای کسان
بزم پیرای عیش خانهٔ جود مجلس آرای بزمگاه وجود
محمد دایه یار مجلس آرای بخدمت گاه عزت بر سر پای
ساقی بزم مجلس آرا شد می گلگون ز خم بمینا شد
به دست چپ خویش بر جای کرد ز رستم همی مجلس آرای کرد
می برد بیطاقتی از بزم او بیرون مرا چون سپند از دورباش مجلس آرا فارغم