مامور به تعیینی

معنی کلمه مامور به تعیینی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مأمور به تعیینی. مأمورٌبه تعیینی، مأمورٌ به فاقد بدل در عرض آن می باشد.
مأمورٌبه تعیینی، مقابل مأمورٌبه تخییری بوده و به فعل یا ترک فعلی گفته می شود که جای گزین و بدلی در عرض خود نداشته و مصلحت تنها در انجام دادن آن است، مانند: نماز و روزه .
[ویکی فقه] مأمورٌبه تعیینی، مأمورٌ به فاقد بدل در عرض آن می باشد.
مأمورٌبه تعیینی، مقابل مأمورٌبه تخییری بوده و به فعل یا ترک فعلی گفته می شود که جای گزین و بدلی در عرض خود نداشته و مصلحت تنها در انجام دادن آن است، مانند: نماز و روزه .

جملاتی از کاربرد کلمه مامور به تعیینی

پس مشركين هيچ راهى براى اعتقاد به ربوبيّت غير خدا ندارند، مگر آنكه توحيد خالق راانكار نموده و سهمى از خلقت و ايجاد را براى آلهه خود نيزقائل باشند، ولى قائل نبودند، و همين زمينه باعث شد كه خداونداحتمال باطل مذكور را تنها براى پيغمبرش بيان بكند، و مشركين را در بيان آن . مخاطبقرار ندهد، و پيغمبرش را هم مامور به نقل آن نكند.
اباى ابليس از سجده ، چنان كه گذشت ، اباى استكبارى بود، نه اباى اشفاقى كهمعلول عدم قدرت مامور بر انجام دادن مامور به است . از اين رو قرآن در آيهمحل بحث مى فرمايد: ابى و استكبر و كان من الكافرين .
چهارم : احتمال چهارم كه مختار الكاشف و المنار است ، اولا، ممكن است ازبرخى روايات به دست آيد، نظير آنچه درباره داستان نماز بر حضرت آدم عليه السلاماز قول جبرئيل نقل شده :انا لانتقدم على الادميين منذ امرنا بالسجود لادم ؛ از وقتى مافرشتگان مامور به سجده بر آدم شديم بر انسان ها در نماز تقدم پيدا نمى كنيم و امامآنان نمى شويم
و اگر مامور به مقدمات ذبح بوده است اين افتخار مهمى نخواهد بود.
پس غير اين نيست كه اين حكمى كه درآيه مورد بحثرسول الله (صلى الله عليه و آله ) مامور به تبليغ آن شده حكمى است كه تبليغ آنمردم را به اين توهم مى اندازد كه رسول خدا اين مطلب را از پيش خود مى گويد، و مصلحتعموم و نفع شان در آن رعايت نشده است ، نظير داستان زيد و تعدد زوجاترسول و اختصاص خمس غنيمت به رسول الله (صلى الله عليه و آله ) وامثال اين احكام اختصاصى ، با اين تفاوت كه ساير احكام اختصاصى چون مساسى با عامهمسلمين ندارد يعنى نفعى از آنها سلب نمى كند و ضررى به آنها نمى رساند از اين جهتطبعا باعث ايجاد آن شبهه در دلها نمى شود.
ظاهر آيات فوق نشان مى دهد كه مريم به خاطر مصلحتى مامور به سكوت بود و بفرمانخـدا از سـخـن گـفـتـن در اين مدت خاص ‍ خوددارى مى كرد تا نوزادش عيسى ، لب به سخنبگشايد و از پاكى او دفاع كند كه اين از هر جهت مؤ ثرتر و گيراتر بود.
رسول خدا صلى الله عليه و آله بعد از بعثت تا وقتى كه در مكه بود چون عده اصحاب وپـيـروانـش كـم بـودنـد مـامور به جهاد نشد و در مقام دفاع برنيامد تا پس از مهاجرت بهمدينه و زياد شدن ياران آنگاه مامور به جهاد شد و در مقام دفاع برآمد. على عليه السلامپـس از رحـلت پـيغمبر چون يارانش كم و معدود بودند قيام نكرد تا پس از استقرار خلافتظـاهـرى و بـدون يـار و يـاور آنـگـاه بـراى پـيـشرفت حق و بقاى آن مامور به جهاد شد. وپـيـغمبر اسلام وقتيكه درم كه بود مدتى در شعب ابى طالب محصور بوده و برحسب ظاهرسـكـوت اخـتـيـار نـمود. على عليه السلام نيز مدتى خانه نشين بود و قدرت بر تبليغ واداره امور مسلمين و خلافت نداشت .
از اينجا و از همه آنچه تاكنون گفته شد بخوبى استفاده مى شود كه در آيه شريفهرسول الله (صلى الله عليه و آله ) مامور به تبليغ حكمى شده كه تبليغ و اجراى آنمردم را به اين شبهه دچار مى كند كه نكند رسول الله (صلى الله عليه و آله ) اين حرفرا بنفع خود مى زند، چون جاى چنين توهمى بوده كهرسول الله (صلى ال له عليه وآله ) از اظهار آن انديشناك بوده ، از همين جهت بوده كهخداوند امر اكيد فرمود كه بدون هيچ ترسى آنرا تبليغ كند، و او را وعده داد كه اگرمخالفين درصدد مخالفت بر آيند آنها را هدايت نكند،