مامور به اضطراری

معنی کلمه مامور به اضطراری در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مأمور به اضطراری. مأمورٌبه اضطراری به معنای شیء متعلق امر ، در حال اضطرار مکلَّف می باشد.
مأمورٌبه اضطراری، از اقسام مأموربه واقعی و مقابل مأموربه اختیاری بوده و به فعل یا ترک فعلی گفته می شود که آمر با ملاحظه اضطرار مأمور در ترک مأموربه اختیاری و برای از دست نرفتن کامل مصلحت واقع، مأمور را به انجام یا ترک آن دستور می دهد.
[ویکی فقه] مأمورٌبه اضطراری به معنای شیء متعلق امر ، در حال اضطرار مکلَّف می باشد.
مأمورٌبه اضطراری، از اقسام مأموربه واقعی و مقابل مأموربه اختیاری بوده و به فعل یا ترک فعلی گفته می شود که آمر با ملاحظه اضطرار مأمور در ترک مأموربه اختیاری و برای از دست نرفتن کامل مصلحت واقع، مأمور را به انجام یا ترک آن دستور می دهد.
حکمت مأموربه اضطراری
مأمورٌبه اضطراری به منظور آسان گیری و توسعه در مصالح اولیه است تا مکلف تحت فشار قرار نگرفته و حتی المقدور مصالح را نیز دریابد، زیرا فلسفه جعل احکام اضطراری ، امتنان و تسهیل بر مکلف است و اگر مأمورٌبه اضطراری از مأموربه واقعی اختیاری مجزی نباشد، لازمه اش عدم امتنان است؛ به همین دلیل بیشتر اصولیون به اِجزای آن از مأمورٌبه اختیاری معتقدند.

جملاتی از کاربرد کلمه مامور به اضطراری

پيامبر با بى اعتنائى فرمود: من مامور به اين كارها نيستم .
(من بشرى همانند شما هستم (و مامور به ظاهرم ) شايد بعضى از شما به هنگام بياندليل خود قويتر از بعضى ديگر باشيد، و من هم بر طبق هماندليل قضاوت مى كنم ، در عين حال بدانيد داورى من كه بر طبق ظاهردليل طرفين صورت مى گيرد، حق واقعى را تغيير نمى دهد، بنابراين اگر من به سودكسى (طبق ظاهر) قضاوت كنم و حق ديگرى را به او بدهم پاره اى از آتش جهنم در اختيار اوقرار داده ام و بايد از آن بپرهيزد.)
پس بهر حال عدالت هر چند كه به دو قسم منقسم مى شود يكى عدالت انسانى فى نفسهو يكى عدالتش نسبت به ديگران ، يكى عدالت فردى ، يكى عدالت اجتماعى ، و نيز هرچند لفظ عدالت مطلق است و شامل هر دو قسم مى شود و ليكن ظاهر سياق آيه اين است كهمراد از عدالت ، عدالت اجتماعى است ، و آن عبارت از اين است كه با هر يك از افراد جامعهطورى رفتار شود كه مستحق آن است و در جائى جاى داده شود كه سزاوار آن است ، و اينخصلتى اجتماعى است كه فرد فرد مكلفين مامور به انجام آنند، به اين معنا كه خداىسبحان دستور مى دهد هر يك از افراد اجتماع عدالت را بياورد، و لازمه آن اين مى شود كهامر متعلق به مجموع نيز بوده باشد، پس هم فرد فرد مامور به اقامه اين حكمند، و همجامعه كه حكومت عهده دار زمام آن است .
اجر و پاداش من تنها بر خدا است خدائى كه مرا مبعوث به نبوت ساخته و مامور به دعوتخلق كرده است (ان اجرى الا على الله ).
و اين آيه تفريع بر مطالب قبل است ، و حق هم همين بود كه بر آنها تفريع شود، براىاينكه غرض از سوره در حقيقت همين علنى كردن رسالت است ، بنا بر اين معناى آيه چنينمى شود: حال كه مطلب بدان قرار بود كه گفته شد، يعنىحال كه تو مامور به صفح جميل شدى و خود را به عنوان نذير از عذاب ما - آن عذابىكه بر مقتسمين نازل شد - معرفى نمودى ديگر مترس ، و كلمه حق را اظهار و دعوت خودرا علنى كن .
كلمه (مهاد) فرش و هر گستردنى است ، و از ظاهر كلام بر مى آيد كه كلمه (بالاثم )متعلق است به (العزة ) معناى آيه اين است : او وقتى مامور به تقوا مى شود و كسىنصيحتش مى كند كه از خدا بترس ، در اثر آن عزتى كه با اثم و نفاق كسب كرده ، ودل خود را بيمار ساخته ، دچار نخوت و غرور مى شود.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: منظور از آنان من ، على ، فاطمه ، حسن و حسين مىباشيم كه در سرادق عرش بوديم و دو هزارسال پيش از آن كه خداوند آدم عليه السلام را بيافريند، خداوند را تسبيح مى كرديم وملائكه با تسبيح ما تسبيح مى كردند، هنگامى كه خداوند آدم را آفريد به ملائكه دستورفرمود كه بر او سجده كنند، و مامور به سجده نشده بودند مگر به خاطر وجود ما. بهجز ابليس ، همه فرشتگان سجده كردند. خداوندمتعال به او فرمود: اى ابليس ! چه چيز تو را بازداشت از اين كه بر آن چه كه من بادست قدرت خود آفريده ام ، سجده كنى ؟ آيا استكبار ورزيدى يا از موجودات عالى وبرتر بودى ؟
پسر جان ! مردم قبل از تو، براى فرزندانشان ، اموالى انباشتند، ولى نه آناموال باقى ماند و نه آن فرزندان باقى ماندند، بدانكه تو همچون بنده مزد بگيرىهستى كه او را به كارى دستور داده اند، و مزد خود را بگير، و در اين دنيا مانند گوسفندىمباش كه در ميان زراعت سبزى افتاده و آنقدر از آن بخورد تا چاق گردد، و مرگش همراهچاقيش باشد، بلكه دنيا را مانند پل روى نهرى بدان كه بر آن مى گذرى و آن را وا مىدارى و ديگر به آن با ز نمى گردى ، خرابش كن ، و آبادش مساز كه مامور به ساختنشنيستى (420)
چه بسا كه مفسرينى احتمال دوم را ترجيح داده باشند، البته ايناحتمال مبنى بر اين است كه قصه اى كه در سوره ذاريات آمده صريح باشد در اينكهحضرت ابراهيم براى آنان گوساله بريان آورده و از نخوردن آنان بترس افتاده باشدو بعد از بشارت ، ترسش زايل شده باشد، و همسر عجوز و عقيم آن جناب غير از سارهكسى نيست چون قطعا مادر اسحاق ، ساره ، تنها همسر عقيم آن جناب بوده ، وذيل آيات ، ظهور در اين دارد كه اين ترس و بشارت بعد از هلاكت قوم لوط بوده چونملائكه براى ابراهيم شرح دادند كه : ما مامور به هلاكت قومى مجرم شديم و چنين و چنانكرديم و چند نفر مومنى كه در آن قوم بودند بيرون كرديم و جز يك خانواده از مؤ منينكسى را نيافتيم و از آن قوم آثارى باقى گذاشتيم براى عبرت آيندگان ، البتهافرادى از آيندگان كه از عذاب اليم خدا مى ترسند. و نظير اين آيات ، آيات سوره هوداست كه در آن ملائكه براى برطرف كردن ترس از ابراهيمقبل از هر سخن گفتند: (انا ارسلنا الى قوم لوط).