مافرض ا

معنی کلمه مافرض ا در لغت نامه دهخدا

مافرض ا. [ ف َ رَ ضَل ْ لاه ] ( ع اِ مرکب ) آنچه خدای واجب فرموده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

جملاتی از کاربرد کلمه مافرض ا

و من ادى ما فرض الله عليه فقد قضى ما عليه وادى شكر ما انعم الله عليه فى مالهاذا هو حمده على ما انعم الله فيه مما فضله به من السعة على غيره و لما و فقه لاداء مافرض ‍ الله عزوجل عليه و اعانه عليه .(93)
خداوند چيزى سخت تر از (مسؤ وليت ) زكات را بر اين امت واجب نفرموده است مافرض الله على هذا الامة شيا اشد عليهم من الزكاة و فيها يهلك عامتهم (124) در آن هنگام كه حضرت مهدى صاحب الزمان سلام الله عليه قيام كند مانع الزكاةدستگيرى و گردنش را مى زند.

در روايتى است كه حضرت على ابن الحسين ( ع ) در كربلاكه بودند به پدرشان گفتندكه ( قريب به اين معنا كه به آنها گفته بودند كه شما كشته مى شويد) عرض كرد به سيد الشهدا كه مگر ما بحق نيستيم ؟ فرمود چرا. گفت ديگر مبالات از مردن نداريم . كسى كه بحق است و كسى كه قاء ل است به اينكه اين عالم تمام يك مدبر دارد و او خداست وعالم طبيعت پايين ترين عوالم است ( در قرآن از او به دنيا تعبير شده ، دنيا يعنى پاء ين) وقتى بنا باشد كه شهيد منزلش در ملاء اعلى باشد، اين چه خوفى دارد؟ خوف را بايدامثال كارترها داشته باشند كه اعتقاد به اين مساءل ندارند، اينهائى كه همه مقصدشان اين است كه در اينجا چند روزى به يك قدرتمندى برسند يا به يك جنايتكارى برسند آنها بايد بترسند اما جوان هاى ما كه اعتقاد به ماوراء طبيعت دارند و شهادت را براى خودشان يك فوزى مى دانند اينها ترس ندارند. مافرض مى كنيم كه همچو قدرتى براى آن قدرتمندان باشد كه بريزند بكشند و همه چيز را از بين ببرند، معذلك ما چون بحق هستيم نبايد بترسيم .(381)