مات و فات. [ ت ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِمرکب ) ( مأخوذ از دو فعل ماضی عربی ) مرگ و نیستی. - مات و فات گفتن یا قائل به مات و فات بودن ؛ یعنی منکر معاد بودن و منکربعث و نشور و منکر بقای روح بودن. شاید مأخوذ از قول قس بن ساعدة است : من عاش مات و من مات فات و کل ما هو آت آت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به مات شود.
معنی کلمه مات و فات در فرهنگ فارسی
مرگ و نیستی
جملاتی از کاربرد کلمه مات و فات
با شنيدن اين سخن دهان عبيدالله از تعجب باز ماند و مات و مبهوت شد. سپس گفت : پناهبه خدا! من از كوفه بيرون نيامدم مگر به اين منظور كه موقع ورود امام حسين در كوفهنباشم و در جنگ با وى شركت نكنم .
در اين حال فهميدم كه فرزندم چگونه سوار قطار شده زيرا كه خانه ما نزديك راه آهناهواز است ، اين توى كوچه بازى مى كرده ، و همين طور آمده و سوار قطار شده ، به هرحال از آنها تشكر كردم و خداحافظى نموده و فرزندم را برداشتم آمدم ايستگاه راه آهن و ازآنجا عازم اهواز شدم ، وقتى كه به اهواز رسيدم . و به خانه رفتم ، مادرش هنگامى كهبچه را ديد مات و مبهوت مانده بود به او نگاه مى كرد و بى اختيار اشك مى ريخت ،فرزندش را در آغوش گرفت ، فرزندى كه پس از دوسال گمشدن ، اكنون آغوش گرم مادرش را احساس مى كند، اين بود سرگذشت فرزندگمشده ما و عنايت حضرت بقيه الله الاعظم امام زمان حضرت مهدى عليه السلام به خانوادهما.
غلام بيچاره كه در جاى خود ميخكوب شده بود، مات و مبهوت شد و سرانجام بعد از كمىفكر و تاءمل از روى نادانى و به خيال اينكه اگر خواسته ارباب را انجام ندهد نمك بهحرامى كرده است ! كارد تيز را روى گلوى ارباب نگون بخت خود نهاد و مانند گوسفندسرش را از تن جدا ساخت !
همه دانند که من مات و گرفتار توام خود در آئینه نظر کن گرت اِنکاری هست
دلا میگرد چون بیدق به گرد خانه آن شه بترس از مات و از قایم چو نطع عشق گستردی
پیر موش از زبان آن فرتوت ماند مات و معطل و مبهوت
من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية .(149)
به خداى كعبه و فرستنده پيغمبران قسم كه وقتى من به اينجا رسيدم (كه بخارى ازعمران خارجى تبهكار، مداح ابن ملجم ، قاتل اميرالمؤ منين - عليه السّلام - روايت مى كند،ولى از ائمّه اهل بيت - عليهم السّلام - روايت نمى نمايد - مترجم ) مات و مبهوت شدم و گماننمى كردم كه كار تا به اينجا برسد!!!(718) .
وی همراه با ناصرالدین شاه در یک سفر به انگلستان عزیمت کرد و در کنسرت بزرگی که توسط ملکه وقت آن کشور برپا گردیده بود، شرکت جست. در این هنرنمایی بینالمللی موسیقیدانان و نوازندگان اکثر کشورها شرکت داشته و برنامههای هنری متعدد اجرا کردند. در پایان مراسم با اشاره ناصرالدین شاه نایب نی را از جیب خود بیرون آورده و شروع به نواختن آن میکند، به طوریکه همه حضار شرکت کننده را مات و مبهوت میسازد. ملکه نیز چنان تحت تأثیر این صوت دلنشین واقع میگردد که بیاختیار گردنبندش را بیرون میآورد و بر گردن نایب آویزان میکند و رو به حضار میگوید: «باید اعتراف کرد این مرد ایرانی با چوبی خشک که بیش از چند سوراخ در آن دیده نمیشود چنان غوغایی کرد که تمامی سازهای پیشرفته امروزی را منهدم ساخت.»
عشق او رخ می نهد فرزین برد عقل شطرنج از شه مات وی است
خواجه داند جمله قرآنرا بجز لفظ زکوه مات و حیران مانده کاین یک صرف تفسیر چیست
عقل از تو مات و نطق در وصفت الکنست گر خوانمت خدای کفر مبرهن است
با دشمن خدا، آنچنان بايد محكم و استدلالى برخورد كرد كه مات و مبهوت شود همانگونهكه ابراهيم عليه السلام چنين نمود:
چونک شه بنمود رخ را اسب شد همراه پیل عقل مسکین گشت مات و جان میان برد و مات
عقل را گفتم چه میگویی تو در حق حسین گفت من خود مات و حیرانم خداداناستی
(قال رسول الله صلى الله عليه و آله : مدمن الخمر كعابد و ثن اذا مات و هو مدمنعليه يلقى الله عزوجل حين يلقاء كعابد و ثن .) (1187)
چو من دانم خراب و مات و بیخود گردی ای ناصح اگر چون من ببینی عشوه های گاه گاهش را
من شاب قد مات و هو حیّ یمشی علی الارض مشی هالک
قال النبى صلّى اللّه عليه و آله : من مات و لا يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهليه.بحار / 23 / 89
آدم و حوا از ميوه درختى كه حق خوردن آنرا نداشتند و در نتيجه لباسهاى بهشتى ازبدنشان فرو افتاد و برهنه و عريان ، و بدون ترديد درمقابل لبخندهاى استهزاءآميز و پيروزمندانه شيطان ، مات و سرگردان بجاى ماندند.