ما وضع له

معنی کلمه ما وضع له در لغت نامه دهخدا

ماوضع له. [ وُ ض ِ ع َ ل َه ْ ] ( ع اِ مرکب ) آنچه برای آن وضع شده است. آنچه که برای چیزی تعیین شده است. و رجوع به «غیرماوضع له » ذیل ترکیبهای غیر شود.

معنی کلمه ما وضع له در فرهنگ عمید

به جا، مناسب.

معنی کلمه ما وضع له در فرهنگ فارسی

(جمله فعلی اسم ) معنایی که لفظ بازائ آن وضع شده است مفهوم حقیقی لفظ . مقابل غیر ما وضع له .، آنچه برای آن وضع شده است

جملاتی از کاربرد کلمه ما وضع له

حسن روحانی دربارهٔ تعامل قوهٔ مجریه با دو قوهٔ دیگر می‌گوید «تعامل و رابطهٔ رئیس مجریه با دو قوه قضاییه و مقننه چارچوبش همانی می‌باشد که قانون اساسی ما وضع کرده‌است و همان است که مطلوب مردم است. این تعامل رابطه‌ای است که منافع مردم را تأمین می‌کند هنگامی که تعامل بین قوا به گونه‌ای باشد که مردم احساس بکنند منافع آن‌ها کمتر مد نظر است خدایی نکرده با یک مسایلی شخصی یا بخشی مطرح می‌شود این همانجایی است که مردم را نگران می‌کند.»
بارها گفته ايم الفاظ ما كه براى بيان مشخصات زندگى محدود و ناچيز ما وضع شدهنمى تواند به درستى بيانگر عظمت خداوند و حتى عظمت مخلوقات بزرگ او باشد، بههمين دليل با استفاده از معانى كنائى اين الفاظ شبحى از آنهمه عظمت را ترسيم مى كنيم .
امام از وى پرسيد: چرا اين قدر ناراحتى ؟ آن مرد محترم ماجراى به تاءخير افتادن كرايهمنزل را به عرض حضرت مى رساند، امام مى فرمايند: ما وضع شما را مى دانيم و مطلبتان را حواله داديم . به محض اختتام اين كلام ، آن مرد از خواب بيدار مى شود و با نهايتشگفتى از خود مى پرسد: اين چه حواله اى بود و حضرت مرا به چه كسى حواله دادند؟بهت و حيرت سراپاى وجودش را فرا مى گيرد و بهمنزل مراجعت مى نمايد.
قال الباقر عليه السلام : و لقد ولىّ خمس سنين و ما وضع اجرة على اجرة و لا لبنةعلى لبنة .... بحار / 16 / 277
و خلاصه كلام اينكه آن عقل عملى كه گفتيم مقدمات خود را از احساسات مى گيرد، وبالفعل در انسان موجود است نمى تواند و نمى گذارد كهعقل بالقوه انسان مبدل به بالفعل گردد، همچنانكه ما وضع انسانها را به چشم خود مىبينيم كه هر قوم و يا فردى كه تربيت صالح نديده باشد، به زودى به سوى توحشو بربريت متمايل مى شود، با اينكه همه انسانهاى وحشى ، همعقل دارند، و هم فطرتشان عليه آنان حكم مى كند، ولى مى بينيم كه هيچ كارى صورتنمى دهند، پس ناگزير بايد بپذيريم كه ما ابناء بشر هرگز از نبوت بى نياز نيستيم، چون نبى كسى است كه از ناحيه خدا مؤ يد شده ، وعقل خود ما نيز نبوتش را تاءييد كرده باشد.
از اين منظر، مقصود از غرب همان مغرب زمين و غرب جهان و شرق نيز، مشرق زمين و شرقعالم مى باشد. نكته قابل توجه آن است كه بهدليل حاكميت و نفوذ فرهنگ غرب بر ساير كشورها، از جمله ايران ، ناخودآگاه بسيارى ازواژه هاى غربى ، در فرهنگ ما رايج شده اند. از اين رو بسيارى از واژه ها، مفاهيم واصطلاحات موجود در ادبيات ما، غربى شده اند. از جمله اين موارد، (غرب ) و (شرق )جغرافيايى است . اين دو اصطلاح را ما وضع نكرده ايم ، بلكه ما آنها را از مغرب زمينگرفته ايم . اروپائيها خود را اصل و محور قرار داده و بر اين اساس ، شرق و غربجهان را تعيين و نامگذارى كرده اند.
از سوى ديگر چون الفاظ ما براى رفع نيازمنديهاى زندگى روزمره ما وضع شده ،هرگز نمى تواند بيانگر ذات و صفات نامحدود حق باشد، لذا الفاظ علم و قدرت وحيات و ولايت و مالكيت و ساير الفاظى كه بيانگر صفات ثبوتيه و سلبيه او است رنگديگرى به خود مى گيرد، و اينجاست كه گاه به تعبيراتى برخورد مى كنيم كه در يكنظر سطحى متناقض و متضاد است ، اما با دقت روشن مى شود كه همه بيانگر يك واقعيتاست .
جواب : البته اگر اين دولت ها دست از حمايت شاه بردارند، رژيم شاه سريعا سقوطخواهد كرد ولى اين بدان معنى نيست كه اگر از شاه حمايت كنند پيروز نمى شويم .پيروزى ما حتمى است ، شاه رفتنى است و بايد برود، چه دولت هاى عربى و غربى از اودفاع بكنند يا نكنند. ولى توقع ما از برادران عربمان اين بود كه آنان آگاهى دينىلااقل داشته باشند. ملت هاى عرب با ما هستند و در زمان پيروزى ما وضع تمامى آنانتغيير خواهد كرد.
بی‌جهد هلال اینجا مه نقش نمی‌بندد ایجاد جبین ما وضع خم زانوییست
شوخی تمیز از ما وضع امن نپسندید ورنه سلک این‌کهساربود سر به سر زانو
قال الباقر عليه السلام : و لقد بكى على ابيه الحسين عشرين سنة و ما وضع بينيديه طعام الاّ بكى . حتى قال له مولى له يابنرسول الله اما آن لحزنك ان ينقضى ؟ فقال ويحك ان يعقوب النبى كان له اثنى عشر ابنافغيّب الله عنه واحدا منها فابيضّت عيناه .بحار/46/62