[ویکی نور] ما هو علم الکلام، اثر علی ربانی گلپایگانی، کتابی است جهت آشنایی با مبادی و مباحث کلی مربوط به ماهیت و چیستی علم کلام که توسط محمدحسین مولوی مورد تحقیق قرار گرفته است. کتاب حاوی یک مقدمه و سیزده فصل است. نامگذاری علم کلام، موضوع و تعریف آن، هدفها، روشهای بحث در علم کلام، رابطه بین علم کلام و دانشهای دیگر، تاریخچه، تطور علم کلام، نقش عقل در الهیات در پرتو کتاب و سنت، نقد نظریه مخالفان روش عقلی در الهیات، علم کلام نزد قاضی ایجی، جرجانی، تفتازانی و حکیم لاهیجی، از فصول و مباحث این کتاب است. برای علم کلام، نامهای دیگری هم ذکر شده است که «اصول دین»، «الهیات»، «علم عقاید» و «فقه اکبر» از جمله آنهاست. برخی معتقدند که دانش کلام را ازآنرو کلام گویند که نخستین اختلاف و بحث اعتقادی که در میان مسلمانان بهصورت گسترده درگرفت، اختلاف درباره کلام الهی بود که آیا قدیم است یا حادث؟. این اختلافات چنان بالا گرفت که پای پادشاهان حکومت عباسی را نیز به این وادی باز کرد؛ مأمون، معتصم و واثق، همچون معتزله قائل به حدوث کلام الهی شدند و متوکل خود را با اهل حدیث همراه کرد و قائل به قدم آن شد. دلایل دیگری نیز برای این نامگذاری ذکر شده است که میتوان چنین برشمرد: نویسنده، نظریه آخر را پسندیده است و میگوید: با توجه به اینکه این نظریه بر عنصر مناظره متمرکز است و مناظره عنصری اساسی در این دانش است و معمولا مناظره جز از راه تکلم و بحث میسر نیست، میتوان آن را معتبرتر از نظریات دیگر دانست.
جملاتی از کاربرد کلمه ما هو علم الکلام
امره هکذا علی الموجود ینتفی وفق ما هو الموعود
(ليس المراد من الهدايه هنا اليمان بالرسل كما سبق على الذهن ليردالسوال بل معناه لوشاء ليبين لكم حقيقه الامر بالكشف و رفع الحجاب عن عيون قلوبكملتدركوا الامر على ما هو عليه فتعلموا ان اعيانكم فعضكم اقتضت الايمان و اعيان بعضكمبعض الاخر اقتضت الكفر فتكون الحجة لله عليكم و لكن ليسكل واحد من اهل العالم بحيث يمكن ان ينفتح عين قلبه ليدرك الامر فى نفسه ....) (185) كه هر موجودى در كمال اولى اش كهاصل تحقق و وجود او است به اقتضاى عين ثابت خويشتنزل مى كند در قوس صعود در رسيدن به كمالات ثانوى نيز به اقتضاى عين ثابتشسعه وجودى پيدا مى كند و مراتب وجودى را طى مى كند؛ لذا جناب خواجه عبدالله انصارىرحمة الله عليه گويد:
و قیل لَمُحِیطَةٌ بهم فی الآخرة ای سیحیط بهم هو عن قریب، لانّ ما هو آت قریب.
وقتى عبد شكور شود كه ارتباط خلق را به خلق را به بسط رحمت حق را ازاول ظهور تا ختم آن ، و ارتباط را به يكديگر، و بدء و ختم وجود را، على ما هو عليه ،بدانند؛ و معرفت آن براى خلص اوليا كه اشرف وافضل آنها ذات مقدس نبى ختمى - صلى الله عليه و آله - است رخ ندهد.
(و ما هو بمز حزحه من العذاب اءن يعمر)، باز از ظاهر بر مى آيد كه كلمه (ما) دراول اين جمله ماى نافيه است ، و ضمير (هو) يا ضمير شاءن و قصه است ، و جمله (اءنيعمر) مبتداء، و جمله : (بمزحزحه من العذاب )، خبر آن باشد، و معنا چنين است كه(قصه از اين قرار است كه آرزوى هزار سال عمر، او را از عذاب دور نميكند) و يا راجع استباينكه قبلا فرمود: (يك يك آنان دوست ميدارند هزارسال زندگى كنند)، و معنا چنين است كه (آن ، يعنى دوستى هزارسال عمر، او را از عذاب دور نميكند).
دو ایده پیشرو عبارتند از: خوش نداشتن «غیرقابلشناختنیها» در همه اشکال آن و اتکا به اعتبار تجربه شخصی. اولی معلول پذیرش پدیدهگرایی کانت از سوی رنوویر همراه با رد شیء به ما هو شیء[ب] است. همچنین، جدل او از یک سو علیه یک روح اساسی، یک مطلق بودایی و یک ماده معنوی نامحدود است و از سوی دیگر در برابر مواد نه چندان اسرارآمیز یا زیر لایهای پویا که توسط آن یگانهانگاری طبیعتگرا، جهان را توضیح میدهد. او معتقد است که هیچ چیز وجود ندارد مگر نمودهایی که صرفاً حسی نبوده و به اندازه جنبه ذهنی، جنبه عینی نیز دارند. برای توضیح سازماندهی صوری تجارب ما، رنوویر نسخه اصلاح شدهای از دستهبندیهای کانتی را اقتباس میکند.
و ننزل من القران ما هو شقاء و رحمه للمومنين و لايزيد الظالمين الا خسارا.
اين آن مطلبى است كه مفسرين در اين آيه گفته اند، و اين وقتى صحيح است كه منظور ازتبيان ، همان بيان معهود و معمولى ، يعنى اظهار مقاصد بوسيله كلام و دلالتهاى لفظىبوده باشد، قرآن كريم با دلالت لفظى به بيشتر از آنچه گفته اند دلالت نداردليكن در روايات آمده كه قرآن تبيان هر چيزى است ، و علم (ما كان و ما يكون و ما هو كائن) يعنى آنچه بوده و هست و تا روز قيامت خواهد بود همه در قرآن هست ، و اگر اين رواياتصحيح باشد لازمه اش اين مى شود كه مراد از تبيان اعم از بيان به طريق دلالت لفظىباشد و هيچ بعدى هم ندارد كه در قرآن كريم اشارات و امورى باشد كه آن اشارات ازاسرار و نهفته هايى كشف كند كه فهم عادى و متعارف نتواند آن را درك نمايد.
9. تدارك المدارك فى ما هو غافل عنه و تارك ، حاشيه بر (مدارك الاحكام )
409- (( استعيذوا بالله من جب الخزى .قيل و ما هو يا رسول الله ؟ قال : وادى فى جهنم اعد للمرائى )) (منية المريد، ص 49،50. دو حديث ، قريب همين مضمون در كنزالعمال 3/472 و 479، و 10/274 آمده است . وبه جاى (جب الخزى )، ياد شده است : (جب الحزن ) و يا (وادى الحزن ) ).
چون نه نوع آمد و نه جنس او را پس چه معنی سئوال ما هو را
امـام حـسـين بن على سيد الشهداء (عليه السلام ) نيز در كربلا و روز عاشورا و به هنگامشـدت گـرفـتـن جـنـگ تعبير لطيفى در مورد حقيقت مرگ براى يارانش ارائه فرمود: صبرابنى الكرام ! فما الموت الاقنطرة تعبر بكم عن البؤ س و الضراء الى الجنان الواسعة، و النـعـيـم الدائمـة ، فـايـكـم يـكـره ان يـنـتقل من سجن الى قصر، و ما هو لاعدائكم الا كمنيـنـتـقـل مـن قـصـر الى سـجـن و عـذاب ، ان ابـى حـدثـنـى عـنرسـول الله (صـلى الله عليه و آله ) ان الدنيا سجن المؤ من و جنة الكافر، و الموت جسرهؤ لاء الى جنانهم ، و جسر هؤ لاء الى جحيمهم :
377 - عن ابى عبدالله عليه السلامقال : يا مفضل اياك و الذنوب و حذرها شيعتنا فو الله ما هى الى احد اسرع منها اليكم اناحدكم لتصيبه المعره من السلطان و ما ذاك الا بذنوبه و انه ليصيبه السقم و ما ذلك الابذنوبه و انه ليحبس عنه الرزق و ما هو الا بذنوبه و انه ليشدد عليه عند الموت و ماذاك الا بذنوبه حتى يقول من حضره لقد غم بالموت - فلما راى ما قد دخلنىقال : - اتدرى لم ذاك ؟ قلت : لا. قال ذاك و الله انكم لاتواخذون بها فى الاخره و عجلتلكم فى الدنيا.