لینگز مارتین

معنی کلمه لینگز مارتین در دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] «مارتین لینگز» با نام اسلامی ابوبکر سراج الدین از صوفیان پیرو طریقت شاذلیه و از مریدان فریتهوف شوئون (شیخ عیسی نورالدین احمد) بود. او در سال 1909 در منچستر در یک خانواده مسیحی پروتستان زاده شد.
کارشناسی (1932) و کارشناسی ارشد (1937) خود را در رشته ی ادبیات انگلیسی از دانشگاه آکسفورد گرفت. چندی در لهستان، انگلیسی درس داد و سپس تا سال 1939 در دانشگاه کونا در لیتوانی به سمت استادی درآمد. از سال 1940 تا 1951 در دانشگاه قاهره، انگلیسی و ادبیات انگلیسی (عمدتاً شکسپیر) درس داد و در سال 1955 به عنوان متصدی کتابخانه عربی به کتابخانه بریتانیا رفت و در سال 1959 دکترایش در رشته زبان عربی را از دانشگاه لندن گرفت. وی سرانجام مسئول نگهداری نسخه های شرقی در کتابخانه و موزه بریتانیا شد. مارتین لینگز در روز سه شنبه دوازدهم می سال 2005جهان خاکی را وداع گفت.
خانواده وی پروتستان مذهب بود و در جوانی، لینگز میراث عقیدتی خانواده خویش را کنار نهاد و به جستجوی حقیقت نابتری پرداخت. در این جستجو با نوشته های رنه گنون آشنا شده و از پس آن از طریق نشریه «مطالعات سنتّی»، مقاله های شوان را دریافت می کرد و تا ژانویه سال 1938 که شوان را در سوئیس ملاقات نمود به طریقت شیخ احمد العلاوی مشرف شد و اسلام آورد و شیخ ابوبکر سراجالدین نام گرفت.
نویسندگان اصلی جاویدان خرد به رغم آن که خود صوفی و سرسپرده عرفان اسلامی بودند، چندان در باب اسلام و تصوف از دیدگاه سنتی خاص خود مطلب ننوشتند. از کارهای گنون اختصاصاً در باب تصوف، مقالاتی است که در نشریه مطالعات سنتی به چاپ رسید، و شوان کتاب «تصوف: حجاب و محجوب» را نوشت. اما در میان شارحان یعنی لینگز، بورکهارت و نصر است که مطلب نوشتن در باب تصوف رواج پیدا می کند. آثار لینگز مملو از ارجاعات قرآنی و اقوال اسلامی و اشارات عرفانی است.
وی که چندی مسئول نگاهداری نسخه های شرقی در کتابخانه و موزه ی بریتانیا بود و از این رهگذر تحقیقات بس ژرفی در باب هنر خوشنویسی و تذهیب در خدمت کتابت قرآن دارد. در رویکرد لینگز، چه خوشنویسی و چه تذهیب، فرق است میان سبکهای شرق و غرب جهان اسلام. از شرق بیشتر ایران را مراد میکند و از غرب اغلب به مصر توجه دارد.
به هر حال نزد لینگز این امر بسیار جالب توجه بوده که خوشنویسان همچون صوفیان دارای سلسله هستند و باز به مانند صوفیان این سلسله به حضرت علی(ع) می رسد و نیز آن که «خوشنویسی و تذهیب قرآن کریم تنها هنر نیست، بلکه برای هنرمندانی که آن را به وجود می آورند نوعی عبادت نیز هست».

جملاتی از کاربرد کلمه لینگز مارتین

ابوالعباس المرسی از دیگر شخصیت‌های بارز طریقت شاذلیه است، که اصلاً از مرسیه در اندلس بود اما در اسکندریه مصر می‌زیست؛ وی قطب طریقت و خلیفه ابوالحسن شاذلی پس از وی است. در دوران معاصر، از شیوخ بزرگ طریقت شاذلیه شیخ احمد علوی است که مارتین لینگز در کتاب عارفی از الجزایر به باورها و دیدگاه‌های او پرداخته‌است.
دو انشعاب بزرگ طریقت شاذلیه، دروقیه و مریمیه است. دروقیه در اواخر قرن هجدهم میلادی بنیان نهاده شد و به نام محمد عربی دروقی شناخته می‌شود. انشعاب دیگر، مریمیه است که شیخ عیسی نورالدین احمد یا فریتهوف شوئون، شاگرد اروپایی شیخ احمد علوی آن را بنیان نهاد. انشعاب مریمیه بیشترین پیروان را در اروپا و آمریکای شمالی دارد؛ مارتین لینگز، تیتوس بورکهارت و سید حسین نصر از پیروان طریقت شاذلیه مریمیه هستند.
در روایات اسلامی موارد زیادی از زندگی بعدی مریم بازگو نشده، و عروج مریم در هیچ روایت مسلمان وجود ندارد. با این وجود، برخی از دانشمندان معاصر مسلمان، به عنوان نمونه مارتین لینگز، این فرض را به عنوان یک واقعه تاریخی از زندگی مریم پذیرفتند. یکی از حوادث کمتر شناخته شده‌ای که در روایات مسلمانان ثبت شده، بازدید مریم از رم به همراه یوحنا و تادئوس در زمان نرون است.
بنا بر دنیل سی. پیترسن و مارتین لینگز، این تصمیم در تطابق با قانون موسی در سفر تثنیه ۲۰:۱۰–۱۴ بود. طبری فقیه مسلمان، اعدام ۶۰۰–۹۰۰ نفر را ذکر کرده است.[پانویس ۱] احادیث سنی عدد اعلام نمی‌کند ولی بیان می‌کند که مردان و ۱ زن کشته شدند (۱ زن بنا بر سنن ابوداود). بنا بر منابع اسلامی بقیه زنان و کودکان، در ازای مبادله اسب و سلاح فروخته شدند.
بنا بر دنیل سی. پیترسن و مارتین لینگز، این تصمیم در تطابق با قانون موسی در سفر تثنیه ۲۰:۱۰–۱۴ بود.[پانویس ۱]
رنه گنون در بحث از علامات فرارسیدن آخرالزمان یا «عصر گناه»، جانشین شدن فلز به جای سنگ در ساختمان‌ها را، هم‌چنان‌که در مراحل قبل‌تر، سنگ جانشین چوب شده بود، علامت پیشرفته‌ترین مرحلهٔ سیر نزولی ادوار کیهانی می‌داند. فلز، چنان‌که پول، در تمدن غیرسنتی از تمام جنبه‌های مثبت خود که قبلاً واجد بود تهی شده‌است و جز نقشی حقیقتاً شوم و شیطانی نمی‌تواند ایفا کند. از نگاه گنون، «صنعت» مدرن، کاربرد عملیِ به تمام معنا کمّیِ علمی است که آن علم هم به تمام معنا کمّی است. از این منظر، صنعت جدید نمایندهٔ تام و تمام غلبهٔ کمیت بر کیفیت است. از نگاه او، صنایع جدید، و از همه بالاتر، «ماشین» که مهم‌ترین نماد و اصلی‌ترین محل افتخار تمدن جدید است تنها ابزارهای شیطان برای شلوغ کردن بی‌مورد جهان و موانعی بر سر راه رشد معنویت هستند. از نگاه او آموزش تکنسین‌ها و مهندسان جدید نه آموزش، که نوعی بدآموزی است و در این فرایند آن‌ها تنها همانند ماشین‌هایی تنظیم می‌شوند که کاملاً از اعمال اراده و ابراز وجود عاجزند و تنها باید در خدمت ماشین‌ها باشند و افعالی یک‌شکل را تکرار کنند. همین دیدگاه گنون بعدها بر دیگر سنت‌گرایان و پیروان او تأثیر گذاشت، تا جایی که مارتین لینگز که از شاگردان مستقیم او بود، در تمام مدت عمرش نه رانندگی کرد و نه حتی سوار اتومبیل شد.