لیلی کوه
معنی کلمه لیلی کوه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه لیلی کوه
زمین چون روی لیلی شد هوا چون چشم مجنون شد کنون آمد گه شادی که برف از کوه بیرون شد
به دشت محنت و کوه بلا بس بی دل و دین را چو لیلی ساختی مجنون چو شیرین کوهکن کردی
کس نگفت ای دل به این لیلی و شان نظاره کن همچو مجنون خویش را بر کوه و دشت آواره کن
بی رخ لیلی مخوان مجنون حیران را به حی زانکه آن سرگشته با کوه و بیابان خو گرفت
نیست پروا کوه را از خنده های کبک مست شوخی لیلی خجل از طاقت مجنون ماست
لیلی و سکون به کوه وزنان مجنون و به کوه با گوزنان
آن کوه که نجد بود نامش لیلی به قبیله هم مقامش
لیلی نه که لاله بر سر کوه مجنون نه که کوه رنج و اندوه