لک دیده

معنی کلمه لک دیده در لغت نامه دهخدا

لک دیده. [ ل َ دی دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) نعت مفعولی از لک دیدن. حائض. بی نماز. || میوه که نقطه ای از آن براثر ضربه و آسیب رنگ بگردانیده باشد.

معنی کلمه لک دیده در فرهنگ فارسی

۱- حایض بی نماز ( زن ) . ۲ - میوه ای که قسمتی از آن بر اثر ضربه فاسد شده باشد .

جملاتی از کاربرد کلمه لک دیده

بی‌نیاز است چنان دیده‌ام از دولت فقر که جهان را به یکی مور مسلم دارم
از گلاب ژاله و کافور صبحش در سموم خیش خانه کسری و سرداب خاقان دیده‌اند
روز دوشنبه ۲۵ دی گزارش شد یک لکهٔ نفتی بزرگ به طول حدود ده کیلومتر در نزدیکی ساحل شانگهای چین دیده شده‌است. از چند روز پیش که نفتکش سانچی در آتش می‌سوخت این لکهٔ نفتی تشکیل شد اما اندازهٔ آن پس از غرق شدن این نفتکش در روز یکشنبه، بزرگ‌تر شد.
با سوز دل و دیده ی خونبار، فغانی شد در طلب گوهر وصف تو مجاهد
ای پناه مهتران ای پیشگاه خسروان چون تو هرگز نیست دیده تاج و گاه خسروان
۳۸- کل پازنی (۴۱۰۰ متر) : اولین بلندی دنا که در آن پازن دیده می‌شود.
تلاش ایران برای مدرنیزه شدن، در کنار پیشرفت‌های قابل‌توجه در توسعه زیرساخت‌ها قبل و بعد از انقلاب ۱۳۵۷، باعث توجه کمتر به اثرات محیط زیستی طولانی‌مدت به دلیل تعجیل برای ساخت زیرساخت‌ها و توسعه فناوری شد. در نتیجه این وضعیت ارتباط مهم بین توسعه و محیط زیست تا حد زیادی نادیده گرفته شد، و اجرای پروژه‌های زیربنایی و مهندسی به‌طور جدی محیط زیست را تحت تأثیر قرار داد که اثرات منفی آن بر سلامت مردم و بر سیستم‌های طبیعی مشاهده شده یا در طولانی مدت دیده خواهد شد. با وجود اثرات محیط زیستی و اقتصادی، تشنگی برای توسعه فنی و تکنولوژی سریع (به‌جای توسعه پایدار) هنوز هم عامل اصلی تصمیم‌گیری‌های توسعه‌ای کشور است.
تمامت کاملان راه دیده که اینجا گاه الحق شاه دیده
دلی باید چو کوهی دیده‌ای باید چو دریایی که با خورشیدرویی چون نشینی آوری تابش
زمستان‌ها بیشتر در سواحل ماسه‌ای یا باتلاقی، مزارع شخم‌زده، چراگاه‌های ناهوار، مناطق کم ارتفاع و همچنین در بیابان‌های ماسه‌ای دیده می‌شود. سلیم کوهی در توندرا و مناطق کوهستانی زادوولد می‌کند.
بیقراری ز دل غبار انگیخت خاک در دیده شکیبایی
دوخت نرگس بنقش او دیده یا در او چشم خلق حیران است
چو دیده بیشه آن شیرمست من باشد چه زهره دارد گرگ و شکال در دیده
که ما هم غریبیم و آشفته کار جفا دیده از گردش روزگار