لچ افتادن

معنی کلمه لچ افتادن در لغت نامه دهخدا

لچ افتادن. [ ل ِ اُ دَ ] ( مص مرکب ) بسیار ریم بیرون دادن ریش. سخت ریمناک شدن قرحه. ریم و قیح پیدا آمدن در ظاهر قرحه یا جراحتی. تباه شدن و ریم بر ظاهر و روی آوردن جراحت یا قرحه. سوخته ای یا ریشی آب پس دادن. چرک و ریم بسیار پیدا کردن قرحه یا جرح و ریم روان روی آن را فراگرفتن. ریم بسیار در آن پیدا آمدن ستیم و آب بر ظاهر پیداکردن. تَقرّح. به بدی رفتن قرحه یا بسیار بر ظاهر ریش روان یا خستگی پیدا آمدن.

معنی کلمه لچ افتادن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) بیرون آمدن چرک از جراحت .

جملاتی از کاربرد کلمه لچ افتادن

تن :با حركات دست و پا و زبان ،با خم شدن ،نشستن ،به خاك افتادن .
براى اينكه به گودال ذلت و بدبختى افتادن هيچ امتياز و با لذتى ندارد تا يك جواننيرومند به آن افتخار كند بلكه هميشه نفرت عمومى رابدنبال دارد چون ضعف عقل و عدم آگاهى وى پيش هركس فاش مى شود و از اعتماد ديگرانكه در ادامه زندگى براى هركس لازم است محروم مى گردد بهرحال بى توجهى به خاصيت كارهاى زشت و گناه و راههاى وسوسه انگيزى كه از مسيرفيلم هاى تلويزيونى ، يا سينما و ماهواره و و ... يا از طريق دوستان نالايق پيدا مى شودجز بدبختى و انحراف از طريق خوشبختى و سعادت ، عايد ديگرىبدنبال ندارد نسل جوان بايد از راه معقولى كه موردقبول كارشناسان الهى و خواسته هاى قلبى والدين ومربيان دلسوز و آگاه اوست استفادهكند تا نيروهاى بزرگ دوران جوانى را بطرز زيبا و ثمر بخش بكار گيرد.
درویش به دلق اندر و اندر بغلش گوهر او ننگ چرا دارد از در به در افتادن