لحمک لحمی بودن

معنی کلمه لحمک لحمی بودن در لغت نامه دهخدا

لحمک لحمی بودن. [ ل َ م ُ ک َ ل َ دَ ] ( مص مرکب ) ( ... با کسی ) اقتباس از حدیث شریف خطاب به امیرالمؤمنین علی ( ع ) «لحمک لحمی و دمک دمی...؛ گوشت تو گوشت من و خون تو خون من است ». به معنی سخت یگانه و دوست بودن. دوست جانی بودن :
لحمک لحمی نبیش گفت واندر صدق آن
قل تعالوا ندع ُ از حق منزل اندر شأن اوست.سلمان ساوجی.

جملاتی از کاربرد کلمه لحمک لحمی بودن

لحمک لحمی وراست همدم او مصطفاست هر که موالی بود خویش من و آشناست
لحمک لحمی بدان و جسمک جسمی بخوان تا بدانی ذات حیدر از کدامین جوهرست
خستند کوفیان ز چه جسم تو را به تیغ با آن که گفت لحمک لحمی پیمبرت
شهی که لحمک لحمی، پیمبرش می گفت چرا زکشتن او شاد شد ابن زیاد؟
لحمک لحمی بیان کرد ازنخست دمک دمی عیان کرد او درست
مرتضی او را بجان دلدار شد لحمک لحمی از آن در کار شد
لحمک لحمی شده با مصطفوی جسمک جسمی شده او را صفا
ای باحمد لحمک لحمی شده ای باحمد دمک دمّی شده
دست او دست علی دست علی دست خداست داستان لحمک لحمی است بر این نکهت دال