لجاجت منافقان

معنی کلمه لجاجت منافقان در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] لجاجت منافقان (قرآن). نَفَق، ایجاد سوراخى در زمین است که راه رهایى داشته باشد -همانند سوراخ موش -
متنبّه نشدن و توبه نکردن منافقان صدر اسلام، به رغم امتحانات مکرر الهى:وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ أَ وَ لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لا یَتُوبُونَ وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ.
توبه/سوره۹، آیه۱۲۵.
لجاجت و نپذیرفتن احکام و فرمان هاى خدا و رسول صلی الله علیه وآله از سوى منافقان على رغم آگاهی به مصونیت احکام از ظلم و اجحاف:وَ یَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ وَ إِنْ یَکُنْ لَهُمُ الْحَقُّ یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ ... أَمْ یَخافُونَ أَنْ یَحِیفَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ رَسُولُهُ ....
نور/سوره۲۴، آیات۴۷-۵۰.
••• لجاجت و پافشارى منافقان بر نجوا کردن، به رغم نهى شدن از آن:أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى ثُمَّ یَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ یَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ وَ إِذا جاؤُکَ حَیَّوْکَ بِما لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ وَ یَقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِیرُ.
مجادله/سوره۵۸، آیه۸.
...

جملاتی از کاربرد کلمه لجاجت منافقان

اين آيه در حقيقت ، يكى از مصاديق آيات گذشته است ، چرا كه در آيات گذشته سخن ازمومنان و كافران و منافقان بود، كافرانى كه بر اثر لجاجت ، آيات ودلايل روشن را ناديده گرفته به بهانه جوئى مى پرداختند، و بنى اسرائيل يكى از مصاديق واضح اين معنى هستند.

201-نگاهى به عملكرد و سرنوشت منافقان در جريان انقلاب اسلامى ايران ، نشانه اى روشن براى اين آيه است . دلهره ، تفرقه ، شكست ، آوارگى ، غربت ، بى آبرويى ، پناهندگى به كفّار و طاغوت ها و جاسوسى ، نتيجه ى اعمالشان بود. آنان با استفاده از شعارها و شخصيت هاى مذهبى ، خيال پيروزى داشتند؛ (استوقد نارا) ولى با خنثى شدن توطئه ها و آگاه شدن مردم از سوء نيت آنان ، خداوند آنان را گرفتار سر درگمى وتفرقه و بى خبرى از واقعيت ها و حقايق نمود. (ذهب اللّه بنورهم ) آنان چون شنيدن اخبار و سخن حقّ را از علما تحريم مى كنند به منزله كران هستند، و چون دريافت هاى درونى خود و حقايق را بازگو نمى نمايند مانند افراد لالند، و چون چشم ديدن پيشرفت و پيروزى اسلام را ندارند، كورند. و در اثر لجاجت و تعصّب مصداق (لايرجعون ) مى باشند. ولى پيروزى ها مثل برق و نهيب مردم و آيات افشاگر همانند رعد و صاعقه ، آنان را به وحشت واضطراب انداخته است .

با اينكه تمام مفسران شيعه ، بيشتر اهل سنت ، صاحبان كتب فضايل و غير آنها، اين آيه را در شاءن و منزلت امير مؤ منان مى دانند، (چنانچه سيوطى ،بيضاوى ، رازى ، نيشابورى ، طبرى و... بدان مسئله اشاره كرده اند) اما مى بينيم كه برخى از روى تعصب و لجاجت با منافقان صدر اسلام همسو شده ، در مقام رد و انكار شاءن نزول آيه درباره على بن ابى طالب بر آمدند؛ همانند ابن تيميه كه مدعى شده است كه علما اجماع كرده اند بر اين كه ماجراى خاتم بخشى على عليه السلام موضوعى ساختگى بوده است . عجيب اينجاست ، موضوعى كه در صدها كتاب تفسير و غير آن از عده بسيارى ازاصحاب و ياران پيامبر صلى الله عليه و آلهنقل شده ، چگونه اين فرد ناآگاه و بى اطلاع ، مدعى اجماع علما بر ساختگى بودن آن است . چنانچه علامه طباطبايى از چنين ادعايى سخت تعجب كرده و مى فرمايد: اين از عجيبترين ادعاهايى است كه ابن تيميه مدعى شده است . (112)