لبۀ جذب

معنی کلمه لبۀ جذب در فرهنگستان زبان و ادب

{absorption edge} [فیزیک] تغییر ناگهانی میزان جذب شوندگی پرتوِ ایکس تابیده شده در محیطی معین که در طولِ موج خاصی روی می دهد

جملاتی از کاربرد کلمه لبۀ جذب

دیتر (ディーター, Dītā؟) پسربچه‌ای است که تنما در هنگام جستجوی یوهان، با او روبرو می‌شود. در هنگام اولین ملاقات تنما با دیتر، او پسربچه‌ای یتیم تحت مراقبت مردی به نام هارتمن است. تنما بعداً پی می‌برد که دیتر توسط هارتمن مورد آزار جسمی و روانی قرار گرفته است. هارتمن در تلاش است با به کار بردن همان شرایط مورد استفاده در یتیم‌خانۀ کیندرهایم ۵۱۱، دیتر را تبدیل به یوهان دیگر کند؛ اما به موفقیتی نمی‌رسد. دیتر پس از نجات یافتن از آزارهای هارتمن به دست تنما خوشحالتر می‌شود. او از آنجا که شیفتۀ تنما است، در سفر به دنبال یوهان همراه او می‌رود تا نگذارد او قاتل شود. دیتر سپس نینا را در جستجوی خاطرات گذشته‌اش همراهی می‌کند تا به او در این راه کمک کند و هر زمان که خاطرات مربوط به ضربه‌های روانی نینا دوباره ظاهر شوند، او را از نظر روحی و معنوی حمایت می‌کند (از آنجا که دیتر خود نیز مورد آزارهای این چنینی قرار گرفته است). آن طور که به نظر می‌آید دیتر پسری به نام مارتین را می‌بیند که تحت تأثیر یوهان قرار گرفته؛ در مکالمات میان این دو نفر نشان داده می‌شود که دیتر جذب بعضی از عقاید و خوشبینی‌های تنما درمورد زندگی شده است. مارتین آنچه را که در مورد زندگی، مرگ و ترس از یوهان شنیده را بازگو کرده و تلاش می‌کند دیتر را فریب دهد تا همراه با او با چشمانی بسته در کنار لبۀ یک ساختمان راه برود. دیتر مخالفت می‌کند و می‌گوید که می‌خواهد زندگی کند، چیزهای جدید تجربه کند و چهره‌های افرادی که دوستشان دارد را ببیند؛ او سپس چیزی را که تنماگفت را تکرار می‌کند: "فردا روز بهتری خواهد بود". در اواخر مجموعه، اوتو هکل به دیتر می‌گوید که به تنما خبر دهد او محل زندگی مادر دوقلوهای لیبرت را پیدا کرده است.