لب ترشی
معنی کلمه لب ترشی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه لب ترشی
الکساندر ورث در کتاب خود روسیه در جنگ، ۱۹۴۱–۱۹۴۵ ادعا میکند که هنگام بازدید Gdańsk دانزیگ در سال ۱۹۴۵ اندکی پس از فتح آن توسط ارتش سرخ، او یک کارخانه آزمایشی در خارج از شهر برای ساخت صابون از اجساد انسان دید. به گفته ورث، آن را «یک پروفسور آلمانی به نام اسپانر» اداره میکرد و «منظرهای کابوسآمیز بود، با خمرههایش پر از سر و تنه انسان که در مقداری مایع ترشی شده بود، و سطلهایش پر از یک ماده پوستهدار - صابون انسانی».
به تلخی و به ترشی شد جوانی به صفرا و به سودا زندگانی
(فرق این سماقها، سماق قرمز رنگ دهنده ست و ترشی کمی دارد
بر من خسته پار بی موجب ترشی کرده یی و صفرا نیز
در استان فارس از میوههای کَبَر بعد از تلخیزدایی ترشی تهیه میشود.
گاهی تغییراتی در نحوهٔ بیان این عبارت داده میشد. به عنوان مثال، در فیلم پیامدهای کارهای گذشته، اُلی با بیحوصلگی به استن میگوید: «بفرما…» و استن ادامه میدهد: «اینم یه یک دردسرِ خوبِ دیگه که برات درست کردم.» در فیلمهای غلیظتر از آب و ترمیمکنندگان زناشویی از عبارت «بفرما، اینم یک سطل خوب دیگهٔ ماهی که منو توش ترشی کردی!» استفاده شدهاست. در نخالهها در دریا، این عبارت تبدیل به «بفرما، اینم یک سطلِ کفصابونِ خوب دیگه که منو انداختی توش!» شده اشت. از این عبارت در شکل اصلی و درست خود، در آخرین دیالوگ واپسین فیلم این دو آتول کا استفاده شد.
این ترشی در چه و زندان بود دید کسی باغ و تماشا ترش
آشی مانند آش رشتهاست. عدس یا گندی(gendi)، نخود و لوبیا را میپزند. خمیر گندم را رشته رشته کرده و داخل آن میریزند. گیاهان محلی و ترشی قرا به آن افزون میکنند. از این آش در الفهها و نذریها بسیار استفاده میشود.
چو شیرینی و ترشی هست در کار از این صفرا و سودا دست مگذار
ترب سفید معمولاً به صورت خام در آشپزی به کار میرود ولی برای نگهداری در زمان طولانیتر آن را به صورت خشک شده یا ترشی و شور درمیآورند. طعم دایکون در نزدیکی قسمت برگ آن شیرین و پرآب است و هر چه به انتهای آن نزدیک شویم مزهٔ آن رو به تندی میگذارد و خشکتر است. به همین جهت قسمت سر آن به صورت خام در سالاد بکار میرود و قسمت انتهایی آن برای پختن هشتپا و ماهی مرکب یا به ژاپنی ایکا بکار میرود.
گر شود ساده دلی مهمانت نخورد جز ترشی از خوانت
از سوغات عمدهٔ شیراز میتوان به آبلیمو، انار، انجیر، ترشیجات، چرم، حصیر، حنا، خاتمکاری، خراطی، خرما، ریسندگی، زعفران، سفیداب، سنگتراشی، شیشهگری، بهار نارنج، ظروف سفالی، عرقیات، فلزکاری، قالی، کندهکاری، کیسه حمام، گبه، گلیم، کلوچه و مسقطی، نان یوخه، نان شیرین (نان چایی)، منبتکاری و نمد اشاره کرد.
سه گونه اصلی از خوراکی وجود دارد که شامل معمولی، ترشی و چنبر میشود.
ز انواع سردی و ترشی هرچه بایدش فرمای تاز مطبخ سودای ما برند
قصد آن کن که نفس را بکشی تا ز تلخی رهی و از ترشی
انواع سوپ ترشی شوید در استانهای پریری، به ویژه در آلبرتا، رایج است.[نیازمند منبع]
زان ابروی پر چینم چندان ترشی دادی کز سیب زنخدانت شد کند مرا دندان
تو لقمه ترشی دیر دیر هضم شوی ولیست لقمه شیریننوشِ نوشگوار
چنانکه نقل است که یک روز مادرش بر بام رفته بود و از بام همسایه انگشتی ترشی در دهان کرد. چندان سر برشکم مادر زد که مادر را در خاطر آمد تا برفت و حلالی خواست.
مصریان نیز از این میوه برای تهیهٔ نوشیدنی خنک و ترشی استفاده میکنند که در تابستان بسیار مصرف میشود.