[ویکی فقه] قسم به دریا به یکی از موارد قسم در قرآن اطلاق می شود. از سوگندهای قرآن ، قسم به دریا است که تنها در یک مورد آمده است: (والبحر المسجور)؛ «سوگند به دریای پر و برافروخته». دیدگاه مفسران مفسران درباره اصل سوگند به دریا اتفاق نظر دارند؛ ولی در تفسیر کلمه «مسجور» دو قول هست:۱. «مسجور» به معنای برافروخته، بسیار سوزان و به منزله تنور آتش است و در روز قیامت همه دریاها برافروخته و سوزان می شوند.۲. به نظر اکثر مفسران «مسجور» به معنای پرشده و مملو از آب است. عظمت دریا در قرآن در قرآن مجید از «دریا» با عظمت یاد شده و یکی از نشانه های قدرت خداوند و منبع سرشار از روزی برای انسان به شمار آمده است. آیات ۱۴ سوره نحل ، ۱۲ سوره جاثیه ، ۳۲ سوره شوری و ۹۵ سوره مائده به این موضوع اشاره کرده اند.
جملاتی از کاربرد کلمه قسم به دریا
قسم به خدا كه بندگانش را بيهوده رها نكند. تو، آن حكم لعنتى را بر خلاف سنتگذشتگان به خود نزديك ساختى !
بر كشتن من مصمم شده ايد و مردم را به آن تشويق و تحريك مى كنيد؟! قسم به خدا كه بر كشتن من ، خداوند بيش از كشتن هر بنده اى ديگر بر شما خشم خواهد گرفت . من اميد آن دارم كه خداوند مرا در برابر خوارى و ذلت شما گرامى بدارد و از آنجايى كه فكرش را هم نمى كنيد انتقام مرا از شما بگيرد.
نصف مالم را در راه خدا بخشيدم ، قسم به خدا من به شما چنين جساراتى را نكردم مگر بهجهت اين كه ببينم اوصاف تو مطابق است با آنچه در تورات ديده ام يانه ؟
قسم به جان عزیزان به وصل دوست رسی اگر از این تن خاکی برون نهی قدمی
شيخ صدوق رحمه اللّه روايت كرده از يك تن ازاهل بيت المقدّس كه گفت : قسم به خدا كه ما اهل بيت المقدس شبقتل حضرت حسين عليه السّلام را شناختيم ، بر نداشتيم از زمين سنگى يا كلوخى ياصخره اى مگر اينكه زير آن خون ديديم كه در غليان است و ديوارها مانند حلقه سرخ شدو تا سه روز خون تازه از آسمان باريد، و شنيديم كه منادى ندا مى كرد در جوفليل (اَتَرْ جُوا اُمَّةً قَتَلَتْ حُسينا) الخ (501).
خداى تعالى فرمود: فتمتوا الموت ؛ پس تقاضاى مرگ كنيد. و حضرت امام علىعليه السلام فرمود: والله لابت ابى طالب آنس بالموت منالطقل بثدى امه ؛ قسم به خداى ، پسر ابوطالب ازطفل به پستان مادرش به مرگ ماءنوس تر است .(637)
زاذان خواص اصحاب اميرالمؤ منين عليه السلام سعد خفاف مى گويد از زاذان فارسىپرسيد شما قرآن را بسيار خوب و صحيح تلاوت مى كنيد آيا پيش كه ياد گرفته ايد.زاذان تبسمى كرده و گفت روزى مشغول خواندن اشعار بودم و مرا صداى خوب و شيرينىبود در اين هنگام اميرالمؤ منين عليه السلام از آن عبور مى كردند از خوشى صدايم بهعجب آمده و فرمود چرا تلاوت بكنم و قسم به خدا كه بيش از آن اندازه اى كه درحال نماز براى من واجب است قرائت نمايم ياد ندارم و نمى توانم بخوانم . آن حضرت مرابه نزديكى خود طلبيده و در گوش من كلماتى را تلاوت فرمودند كه من آشناى به آنكلمات نبودم و نفهميدم معانى آنها را سپس امر كردند كه دهان خود باز كن چون باز كردم ازآب دهن مباركش قطره اى به دهانم انداخت . قسم به خدايم كه هنوز از پيشگاه آن حضرتقدم بر نداشته بودم كه متوجه شدم قرآن را با اعراب و قرائت صحيح حفظ كرده ام و پساز آن احتياج نداشتم كه در قسمت قرآن از كسى تعلم كنم .(120)
قسم به عزّت و قَدر و مقامِ آزادی که روحبخشِ جهان است نامِ آزادی
در كتاب امالى از حضرت رسول الله (ص ) نقل شده است كه فرمود: مؤ من وقتى كه ازدنيا رفت ، و از خود يك صفحه بجا گذاشته باشد كه در آن علمى باشد، آن صفحه روزقيامت سپرى مى گردد بين او و بين آتش دوزخ و خداوندمتعال به هر حرفى كه در آن صفحه باشد، شهرى به هفت مرتبه وسيعتر از دنيا، به اوعطا مى فرمايد، و هر مؤ منى كه ساعتى در نزد عالمى براى (طلب علم ) بنشيندپروردگار عزوجل به او ندا كند كه نشستى پيش دوستم ؟ قسم به عزت و جلالم تو رابا او ساكن بهشتم گردانم و هيچ باكى ندارم .
مى گويد: قسم به آنكه محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم را مبعوث به حق فرمود كه مندر سـراى تـاريـك از آن سـنگ طلب روشنى مى كردم روشنايى مى داد و بر قفلها آن را مىگـذاشـتـم بـاز مـى شـد و آن را بـه دست مى گرفتم و حضور سلاطين مى رفتم از ايشانبدى نمى ديدم .(86)
قسم به روی چو خورشید تو که هشیاران به بوی زلف تو جانا هنوز سرمستند
جالب توجه اينكه در آغاز سوره ، قسم به ستاره مى خورد هنگامى كه غروب كند والنجماذا هوى و در اينجا سخن از پروردگار شعرى است ، هر گاه اين دو آيه را در كنار هم قراردهـيـم روشـن مـى شـود كـه چـرا (شـعـرى ) نـمـى تـوانـد مـعـبـود بـاشـد، زيـرا آنـهـمافول و غروب دارد، و اسير چنگال قوانين خلقت است .
خداوند به پيامبر آن زمان وحى نمود كه به فلانى بگو قسم به عزتم اگر آنقدر مرابخوانى و ناله نمايى كه بندبندت از هم جدا شود دعايت را اجابت نمى كنم مگر كسانىكه به دين تو مرده اند و آنها را گمراه كرده بودى به حقيقت كار خود اطلاع دهى و از كيشتو برگردند.(72) (كه اين هم محال بود)