قزوینی شدن. [ ق َزْ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) در خشم آمدن ، چه مردم آنجا مغلوب الغضب اند. ( آنندراج ) : اگرچه نیست ز قزوین و روستازاد است ولیک میشود اندر حدیث قزوینی.سلمان ساوجی ( از آنندراج ).
معنی کلمه قزوینی شدن در فرهنگ فارسی
در خشم آمدن چه مردم آنجا مغلوب الغضب اند .
جملاتی از کاربرد کلمه قزوینی شدن
احمد کسروی حافظ را قافیهسازی میدانست که برای جور شدن قافیه عباراتی بیمعنی سرودهاست. بهگفتهٔ او حافظ در میان مکتبهای مختلف سرگردان مانده، گیج شده و چون به هیچکدام پایبند نشده، به پریشانگویی و نقیضگویی روی آورده و در باطن به همه چیز بیعقیده و در نهایت خراباتی شدهاست. همچنین بهباور کسروی حافظ در برخی بدآموزیها، مانند شرابخواری، بیکاری و بیدردی، جبرگرایی و خردستیزی، زباندرازی نسبت به خدا و امردبازی نقش داشتهاست. وی حتی شرقشناسان را به این متهم میکند که نسبت به شرق بدخواهی میکنند و تمایل دارند تا همهٔ اهل شرق بهمانند حافظ عمر خویش را در کنج خرابات هدر دهند و ثروت کشور خویش را به حریصان اروپا و آمریکا وانهند و در این میان گروهی از ایرانیان با آنان همراه شدهاند. بهباور کسروی محمدعلی فروغی، محمد قزوینی و قاسم غنی از کسانیاند که فریب شرقشناسان اروپایی را خوردهاند. یکی از برنامههای کسروی علاوه بر مبارزهٔ نوشتاری با حافظ، جمعآوری و سوزاندن دیوان حافظ همراه با پیروانش بود.
چنانکه میبینیم حضور شیدا در محافل مردم سبب شد تا شوریدگی و شیدایی عارفانه او به دلدادگیهای پیاپی گره خورد و مردی که به قول عارف تصنیفهایش را در گاه راز و نیاز سحر گاهی میسرود، روزی دلباخته رقاصه ایی یهودی به نام مرضیه شد. شاید تصنیف معروف مرضیه که یادآور این عشق است یکی از آخرین سرودههای او باشد. بندی از این تصنیف که میگوید؛ «ز مه و شان ملک ری، دل من از تو راضیه» اشارهای است به سروده شدن تصنیف در هنگام اقامت شاعر در تهران. از نظر سبکی این تصنیف به تصنیفهای مردمی رایج در تهران آن زمان شبیهاست. این نکته که عارف قزوینی و روحالله خالقی که هردو به نظر میرسد با وجود آشنایی با تصنیفهای شیدا اطلاعات کمی از زندگی او داشتهاند، اما هر دو به ماجرای عشق او اشاره کردهاند، نشان میدهد که این امر در تهران رخ داده و مردم کما بیش از آن اطلاع داشتهاند.
تلاشهای وزیری برای آموزش موسیقی به سبکی متأثر از موسیقی کلاسیک اروپایی، مورد نقد برخی از موسیقیدانان سنتی قرار گرفت. از جمله منتقدان سرسخت او ابوالقاسم عارف قزوینی بود که در روزنامههای مختلف مجموعهای از مقالات علیه او نوشت. گروهی دیگر از موسیقیدانان سنتی نیز، که تنها با آموزش موسیقی به روش سینه به سینه و بدون استفاده از نتنویسی آشنا بودند، تأکید وزیری بر نتنویسی موسیقی ایرانی و تدقیق در مسائل نظری را مغایر با اصول آموزشی موسیقی میدانستند. یکی دیگر از منتقدان سرسخت او غلامحسین مینباشیان بود؛ او که از نظامیان درباری بود، برخلاف وزیری به امکانات و حمایت دولتی دسترسی داشت و از آن برای تحت فشار گذاشتن وزیری و شاگردانش (همچون ابوالحسن صبا و روحالله خالقی) استفاده میکرد؛ به گفتهٔ حسین علیزاده، مینباشیان در کنار گذاشته شدن وزیری از مدرسه عالی موسیقی نقش داشت. از بین موسیقیدانان حال حاضر ایران، محمدرضا لطفی یکی از منتقدان شاخص سبک وزیری است و در نکوهش دیدگاه او و پیرویهای شاگردانش همچون خالقی، مطالبی را طرح کردهاست.
در ایام که باباخان جهانبانی (فتحعلی شاه) از سال ۱۲۰۹ تا ۱۲۱۱ قمری حاکم فارس بود حسین خان سردار نیز در دستگاه او مشغول خدمت و در آن زمان معروف به حسین بیک قاجار قزوینی و شغلش یوزباشی غلامان خاصه بود. پس از کشته شدن آغا محمد خان در پناه آباد (شوشی) در ذیحجه ۱۲۱۱ قمری، باباخان در محرم ۱۲۱۲ با ششصد سوار زبده به سرکردگی حسین بیک یوزباشی عازم تهران شد.