قرار مدار

معنی کلمه قرار مدار در لغت نامه دهخدا

قرار مدار. [ ق َ م َ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه بند و بست. رجوع به قرار و مدار شود.

معنی کلمه قرار مدار در فرهنگ فارسی

۱ - بند و بست ۲ - عهد ۳ - شرط .

جملاتی از کاربرد کلمه قرار مدار

تا هست کرد اینقدر افلاک را مدار دور تو چون مدار فلک بر قرار باد
مدار ناله به مرغوله‌های زنجیرست قرار گریه به پیمانه‌های سرشاریست
مخدومهٔ جهان که اگر ننهد آسمان بر رای او مدار نیابد جهان قرار
ای شریعت را قرار و ای مدیحت را مدار شهریار بامداری پادشاه با قرار
بر آسمان دولت قطب کفایتی بسته مدار مملکت اندر قرار تو